برگِ درختانِ سبز،هرچه شودزرد وخشك
بازهمان آيت است ، گرندهد بوی مشك
چرخش الوان آن ، جمله به فرمان تست
هركه تاسف خورد ، بنده ی نادان تست
هركه درآن برگِ سبز ، ديده صفای تورا
خوانده درآن زردی اش ، رازِبقای تو را
جامه ی زرّين به تن ، سينه خود چاك كرد
خسته چو شدازقيام ، سجده براين خاك كرد
خش خشِ آن زيرِ پا ، وِرد و ثنای تواست
عشقِ فنا در دل و سر به لقای تو است
سبزی وزردی برگ، حدِّ دوحركت بُوَد
فاصله ی بينِ آن ، قّدِ دو ركعت بود
من كه نی ام كمتراز ، برگِ درختان تو
اف كه اگر وانهم ، گوشه ی دامان تو
سبزی اگرزندگيست، زردی آن مرگ نيست
عشق توجمعی هنوز، يك رگِ آن برگ نيست
با درودو سپاس بر استاد بزرگوار و فرهیخته ام
جناب ناظمی گرامی
حضور عزیز و ارزشمندتان را گرامی می دارم و
از محبتهایتان صادقانه تشکر وقدردانی می کنم
فعلا یه نقدی بر شعر سرکارخانم طاهره حسین زاده کوهواره
در دست دارم . چشم حتمن درخدمتتان خواهم بود بزرگوار
با مهرو ارادت
مناجاتی بسیار ناب و زیبا بود
عارفانه و عاشقانه
دستمریزاد
موفق باشید