سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        بماند

        شعری از

        مسيحا الهیاری

        از دفتر صليب رنج نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۲ شماره ثبت ۸۹۶۵۲
          بازدید : ۹۷۶   |    نظرات : ۴۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مسيحا الهیاری
        آخرین اشعار ناب مسيحا الهیاری

        ای یار ای یگانه ترین یار 
        خیالی بیش نیستی بماند
        دوستم نداری بماند 
        دوست داشتن تعهدیست سخت به سترگی قله های موهوم 
        دستت را به من بده 
        من معراج پروانه توام 
        نگاه کن آسمان برای پرواز  قد کشیده است 
        بیا به اوج برویم بالاتر از کینه ای که بال پروازم را زخمی کند 
        رها شو مثل بادبادک کودکی مان 
        نخ دلبستگی ات را پاره کن اوج بگیر
        نگاه کن از این بالا زمین چقدر حقارت مضحکی دارد 
        چشم بگردان هیچ نیست جز ما 
        نکند ما هم خیالی هستیم در بستر باد 
        چه کسی میداند چقدر حقیقت دارد 
        نکند آسمان تنها یک اشعار است از نبودن 
        ساعت ات را تنظیم کن بر صفر درجه فارنهایت 
        تا خدا چقدر راه مانده ? 
        معراج طلوعی دوباره است .انگار هیچ هبوطی در کار نبوده 
        تو گویی قرنها ست در اوج بی پایان این خلا مقدسیم
        ما در کدامین بعد بهم رسیدیم
        ای یار ای یگانه ترین یار 
        ببین جاذبه ای جز سیاهی چشمان تو نیست. نگاهت را  بر ندار از سیاه چاله روبرو 
        آنان شهاب سنگهای سرگردانند که مارا می پایند یا ته مانده زخم زبان آدمیان که هنوز در خلوت حضورمان زوزه میکشند 
        نگاه کن آن مدار بنفش را 
        حتما صد سال بیشتر است که به پرواز درآمد ه ایم 
        یعنی نبودن خاکی ما اکنون کجاست 
        حتما من در گور مجهولی تلف شدم
        و تو از روی قبرت اتوبانی بزرگ شانه کشیده 
        هیچ کس دیگر هیچ کس نیست .همه دردها همه رنج ها و همه زخمها کرمهای کوچک تفدیده تالابی خیالی اند 
        ای یار ای یگانه ترین یار 
        من تو را به جاودانگی بی پایان خلا مقدس  سوق دادم 
        اینکه مرا دوست نداری بماند 
        خوب بنگر همه دوست داشتن ها دارند طعمه موریانه ها میشوند در قفس حنجره
        خودمانیم از این بالا که خوب نگاه میکنی زمین تار مویی بوده افتاده در لعاب رنگها چقدر بیراه رفتیم .گفتیم .نوشتیم 
        شعر را باید نوشید 
        عشق را باید درک کرد 
        مرا باید دوست داشت 
        البته بماند که کسی دوستم ندارد 
        حالا که خوب نگاه میکنم آنجا فرصتی برای بودن نیست چه رسد به دوست داشتن 
        خسته شدی از پلکهای که مدام سنگین میشود حس میکنم 
        ای یار ای یگانه ترین یار
        دیگر دیر شده دیوار ها قد کشیدند آب اقیانوسها بالا آمده .زمین آتشفشان کینه و نفرت شده 
        دیگر راه برگشتی نیستی 
        شاعری مان تمام شد خوب بشود 
        کسی دوستمان نخواهد داشت خوب نداشته باشد 
        کسی ما را نخ اهداف شناخت خوب نشناسد 
        تاب بیاور چند هزارم ثانیه بعد نسیمی از اینجا میگذرد که به ایستگاه قیل گمش میرود 
        سوارش میشویم تو را به سر آغاز هبوط میر ساند
        و من بماند که هیچ کس دوستم ندارد 
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۴۹
        تا خدا چقدر راه مانده ?
        خندانک خندانک خندانک
        درودمسیحا
        بسیاربسیارزیبا بود خندانک خندانک خندانک
        اشعارت همه بااحساس ودلنشینند
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۱
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۹
        سلام بانو ی هزاره های مهربانی
        چقدر رنگ خوبی دارد حضور ت ممنون
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۰۸
        درود جناب الهیاری
        زیبا بود خندانک خندانک
        قلمتان همواره نویسا خندانک خندانک
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۱
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۹
        سلام سحر بانو سپاس که آمدی
        ارسال پاسخ
        رامینه خوشنام
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۱۹
        درود جناب مسیحا
        زیبا قلم زدید
        مانا باشید در یادها 🌹 🌹
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۰
        سلام
        خدا شکر برای لطف بیکران حضورت
        ارسال پاسخ
        امید کیانی (امید)
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۰۶
        درودها و سلام‌ها
        برشما شاعر گرانقدر
        حضورتون سبز
        👏👏👏👏👏
        سپیده پر محتواتان لایک
        🌹🌺🌹
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۱
        سپاسگذار ام امید جان
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۱
        خندانک خندانک زیبا و پر محتوا خندانک خندانک

        لایک شد شعرتون👍🌹
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۲
        سلام دانیال دانا
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۵۶
        سلام شاعروادیب گرامی
        زیبا ودلنشین
        قوالعاده زیبا بود
        درود برشما
        خندانک خندانک
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۱۲
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۳
        سلام همیشه استادم
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۱
        درود و سلام بر مسیحای عزیز
        چقدر زیبا و دلنشین بود برادرم
        زنده باد🌹🌹🌹🌹🌹
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۰
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۳
        سلام ایمان .تخلص خاصی داری
        ممنون آمدی
        ارسال پاسخ
        الهام امریاس
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۰۲
        درود بر مسیحا

        ای یار ای یگانه ترین یار
        ببین جاذبه ای جز سیاهی چشمان تو نیست. نگاهت را بر ندار از سیاه چاله روبرو
        آنان شهاب سنگهای سرگردانند که مارا می پایند یا ته مانده زخم زبان آدمیان که هنوز در خلوت حضورمان زوزه میکشند
        نگاه کن آن مدار بنفش را
        حتما صد سال بیشتر است که به پرواز درآمد ه ایم
        یعنی نبودن خاکی ما اکنون کجاست
        حتما من در گور مجهولی تلف شدم


        خوب بنگر
        همه دوست داشتن ها دارند طعمه موریانه ها میشوند در قفس حنجره
        خودمانیم از این بالا که خوب نگاه میکنی
        زمین تار مویی بوده افتاده در لعاب رنگها
        چقدر بیراه رفتیم .گفتیم .نوشتیم
        شعر را باید نوشید
        عشق را باید درک کرد




        جاودانه هایت نفوذ میکند در روح آدمی
        تمام شعر زیبا بود و قسمت های انتخابی بسیارتر
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۱
        💙
        💙
        💙
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۴
        خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۷
        سلام شرمنده پاسخ نظر با متنی که خواسته بودین اتفاقی شاید حذف شده وگرنه من پاسخ نوشته بودم به هر حال ببخشید عمدی نبود
        بیار سرمه و بر چشم های ماه بکش
        دمی در آینه بر روزگار من آه بکش
        بعید نیست قبله سوی تو برگردد
        تمام مجتهدان را به اشتباه بکش
        پر است حرفهای تو از عطر دلداری
        مرا سپید نگاه کن ولی سیاه بکش
        پراست سینه ام از حرف مجال گفتن نیست
        به یاد هر دوی ما شعر پا به ماه بکش
        همین که نام تو بردم دو دست نازت را
        به دور گردن این عاشق بی سرپناه بکش

        سپاس ساحره شعر
        ارسال پاسخ
        الهام امریاس
        الهام امریاس
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۱۶:۴۰
        خندانک خندانک خندانک ممنونم
        رحیم نیکوفر   ( آیمان )
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۲۸
        سلام خندانک
        درودها برادر
        بعد از مدتها خوشحال شدم که برگی از دفتر بااحساست را
        ورق بزنم
        باز همان زیبایی بود و همان احساس ناب خندانک
        دستمریزاد داداش خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۴۶
        سلام استاد نیک اندیش پدر آسمانیمان پناه بغض در گلویت
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۲۰
        سلام
        کی میگه کسی دوستت نداشت؟
        پس مانا اینجا برگ چغندره ؟؟
        راستی چقدر منم خسته ام ... واتساپتو چک کن یه مطلب برات فرستادم .

        سواد گیس زنی به یادم میاید
        که دندان هار خشمش
        پاچه گیر چکامه هایم بود
        زنی نازا که از ترس زندگی
        به مرگ رو کرده بود و
        تخمه ی زرتشت از سردی هامونش
        در غار دلم قندیل میبست ...
        زنی با دو خال در صورتش که دوستش داشتم و روزی به اشارتش گفتم :
        " باور کن زندگی قانون بی ارفاق کندوها نیست .
        خوابگاه مورچه ها را رها کن تا به خورشید برسیم ... "
        زنی که سیاهی باورش
        شعر رسوای مرا سپید کرد !!!


        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۰۱
        سلام مانا
        نیک میدانی تعریف مسیحا از دوست داشتن تبریک و کارت پستال دو قلب سرخ و شعری عاشقانه نیست
        دستانی می خواستم در این خلا جآنسوز چرایی بودن در بزرگراه تاریک ابعاد هستی بی هیچ تردیدی
        انوار شکوهناک مهربانی همدلیش تا پشت خانه خدا رفیق راهم باشد ...با هم نترسیم .با هم نبازیم .با هم به جاودانگی نور قدم بگذاریم .با هم هیچ شویم .تا یکی شود حاصل این هیچ و من و تویی نماند .شرط و گلایه‌ای نماند ووووو که خودت میدانی این روزها کسی خود را منها کند از خودش تا در قلب یکی دیگر جوانه زند تا یکی شوند تا سر چشمه هستی تا بت آمون را بشکنند .در خیال یار عشقشان را جشن بگیرند همان عشقی که برایش زاده شدیم .........میفهمی چی میگم
        این روزها همه میآیند تا تنهایشان پر شود نه اینکه تنها در تو ذوب شوند .....
        حالا دیدی کسی دوستم ندارد ..بماند
        تجربه کردم که میگم ..... دوستم نداشته باش
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
        در کوچه باد میآید و این ابتدای ویرانیست

        مانا جان گفتنی ها را گفتم بهت این آخرین شعرم تا موضوعی که گفتم در اینجاست باشد که نباشیم و باشند .......من نمیتونم با چشم خودم دام گستردن بعضی را ببینم و دم نزنی و وقتی حرف می نی میشود تشنج یا به قول سلمان خاله زنکی بازی .پس عطایش را به لقایش بخشیدن به نفع سایت است .
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲
        سلام بر مسیحا خندانک
        (سعی کردم به رفتارهای بشر نه بخندم نه گریه کنم، و نه قضاوت کنم... بلکه سعی کردم آنها را درک کنم.)
        اسپینوزا

        هیچ شعری رو سرسری نمیخونم، همیشه سعی میکنم با تموم توجهم شعر یک شاعر رو بخونم، فرکانس و ارتعاش قلب و روحمو باهاش هماهنگ کنم تا درکش کنم، احساس و اندیشه ش رو بفهمم... و بعد نظری یا سلامی تقدیمش کنم... صادقانه و ساده...
        امروز فرصتی شد تا شعر زیباتون رو بخونم، شعری که به اندازه ی یه کتاب حرف داشت...
        از ستیز صخره های عقل با امواج اندوه گرفته
        تا افق های عشقِ جا مانده در خاطراتِ مِه گرفته...
        شاعرانگی آمیخته با صفای کودکانه ای که ذات عشق است، دلنواز و گیراست... آری! شعر شما زیباست
        این چندمین شعریست که از شما میخونم در این سالها... ولی خوب میدونم که هر بار شعری از شما خوندم، احساسات و اندیشه های مشترکی رو دریافتم، گویی در طی طریقت بی انتهای حیات، از جاده های مشترکی عبور کردیم و مناظر مشترکی دیده ایم... و این احساس غم و شادی مشترک یعنی شما شاعری موفق هستید که به خوبی از پس مسئولیت شاعری که پایه اش انتقال احساس و اندیشه ست بر اومدید...
        در همین شعر، هرچه میخوندم و پیش می رفتم، شعرهایی از خودم تداعی میشد... و در انتها به خودم گفتم:
        ما هر دو رهگذر جاده های مشترکی بوده ایم...
        سطر به سطر شعرتون رو درک کردم
        آنچنانکه غریقی دریا را...

        جسارتاً یکی از چندین شعری که با خوندن شعر نابتون برام تداعی شد بعنوان یادگار می نویسم اینجا:

        اي در دل من!
        اي هوس و تاب و تبم!
        اي نام تو هر شام و سحر ورد لبم!
        اي مونس من!
        اي غم پنهان شده در روز و شبم!
        اي يارترين يار!
        تو را مي طلبم...
        اي سبزتر از ذات بهار!
        اي ميوه ي هر فصل و ديار!
        اي از قفس غربت و غم راه فرار!
        اي يارترين يار!
        به خويشم مگذار...
        اي پاكترين چهره ي عشق!
        اي درِ لحظه به پندار تو باز!
        اي در دل شب پرتو هر راز و نياز!
        اي يارترين يار!
        تو اي قلّه ي بيداري شبهاي دراز!
        ويران چو كند عشق
        مرا باز بساز!
        ويران چو كند عشق
        مرا باز بساز... (م. فریاد)

        این همه حرف زدم خواستم بگم درکتون میکنم
        دریای دلتون آرام خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
        سلام استاد پر از سکوتم
        آن گاه خورشید سرد شد
        و برکت از زمین ها رفت

        و ماهیان بر دریا خشکیدن
        وخاک مردگانش را زآن پس بر خود نپذیرفت

        دیگر کسی به عشق نیندیشید
        دیگر کسی به فتح نیندیشید
        و
        هیچکس دیگر به هیچ چیز نیندیشید .......فروغ

        استاد من و تو تصور یک سیاه چاله ایم همه کلمات را قبل از ما شاعران گذشته پشاور کردند
        دستت را به من بده من راه میان بر رسیدن به سوگماد را میشناسم


        ارسال پاسخ
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۲
        درود
        برای درکش باید به ورای ماده ها رفت خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۲۸
        ساده منگر به کلاغ زخمی بیشه های سکوت
        شاید او پرنده ی سوگواری ست
        که از سمت سوگماد می آید
        با رنگ ناشناخته ای از نور
        و آوازی به لطافت نت هشتم...
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۲:۵۰
        ☺☺☺☺☺
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۳۹
        استاد عزیزم من کی گفتم نورم !؟؟؟؟؟؟؟؟😳
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۲۰
        استاد مسیحا من به شما گفتم من کیم و چه کسی نوره !؟
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        درود
        اینجا حق با هیچ کس نیست فقط حق با خداست
        هر موقع کسی جای خدا نشست اونموقع میتونه قضاوت کنه
        که کسی قادر به انجام اینکار نیست خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۳۴
        نور چیه یعنی چی شما کی گفتین من اصلا بحثم با استاد فریادی بود و شعر فروغ را نوشتم .مگه چی گفتم به شما که نور هستین یا نه عجب گیری کردیم
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۰
        میتوان در بستر یک دیوانه ولگرد عصمت یک عشق را آلود
        میتوان تنها به حل جدولی پرداخت
        میتوان یک عمر زانو زد
        با سری افکنده در پای ضریحی سرد
        میتوان با چون صفر و در تفریق و جمع و ضرب
        حاصلی پیوسته یکسان داشت
        میتوان هر چیز
        اما آیا میتوان یک صمیمی یافت. ....فروغ
        دانیال فریادی
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۴۹
        سلام استاد من

        زیبا خواندمت
        مانند شکوفه های بهاری
        در سایه نارون پیر

        محصولی که با اشک ابیاری شود
        حتما میوه بهشتی یست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک



        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۰۲
        سلام دانیال سپاس حضورت شاعر ذوق و شعور
        ارسال پاسخ
        نسرین تیموربخش
        چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۱۵
        ببین جاذبه ای جز سیاهی چشمان تو نیست خندانک خندانک خندانک خندانک افرین
        بینطیر
        دوشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۷:۴۱
        درود استاد
        بسیار زیباست خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        لطفا منو بخاطر تخطی که کردم ببخشید
        شاید نباید یاری میکردم
        ولی پشت این یاری هیچ غرضی نبود
        من هم جای دختر شما☺
        شاید شما منو نفرین کردین نمیدونم ولی از استادم چک خوردم😂
        نمیدونم چرا احساس کرده بود دارم عهدشو میشکنم☹️
        هیچ وقت امیدتونو از دست ندین خندانک
        در پناه خدا خندانک
        یا حق خندانک

        یادم رفت بگم اکانت مرغ آمین مسدود شده
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۹
        سلام
        نمیدونم تخطی یعنی چی وقتی همه ما سایه ای از بودن همیم . همین جای خواهرم باشی کافیست .تصویری از اینکه دختر باشی ندارم .من نفرینت نکردم .بیشتر ناراحت که بشوم کسی را از لیست دعاهایم کنار میگذارم .ولی از شما جز لطف عالمانه ندیدم .امیدوارم استادات آنقدر تبحر داشته باشد که دوست و دشمن را برایت حجی کند ....تنها مشکل شما این است که سرشار از انرژی و عشق زلال لایزالی مثل رودی خروشان که تنها بستر مناسب برای سرازیر شدن به اقیانوس لایتناهی را ندارد.
        بسیار ممنونم که نبودنم را با صعه صدر و شجاعت خودت همچون الهه های پر مهر نورانی کردی
        متاسفانه من خودم را میگویم قبل از اینکه برسیم اتراق میکنیم .قبل از اینکه عاشق شویم ادعا میکنیم
        .قبل از اینکه انسان شویم شاعر میشویم .روی سخنم با شما نیست .متاسفانه حتی در کلبه هنر هم به هر قیمت شده جناح بندی میکنند .حتی با نام هنر نوشتن دشمنی و دو دستگی و تجزیه میکنند .تا آمدیم بنویسیم به قول تو از نور و شور و امید .نشد
        انگار سکوت دیه انسان بودن ماست که باید پرداخت .دیگر ملاک شعر نیست بلکه چاپلوسی و هیاهو درصد مخاطبت را تعیین میکند ....خبر خوشی به آنانکه یهو آمدن و یهو بهم ریختن چون سرباز ان از جنگ گریخته که دنبال سایه ای برای نفس گرفتن میگردند ...
        هیچ ملالی نیست بی صدا هم میتوان نوشت بی کلام و بی واژه ...و این سرنوشت امروز من است و کسی نیست جمع کند جزامیان مهربانی را و راحت میتازند و نمیدانند جایی برای رسیدن نیست حتی اگر قدرت همه شاعران زبده را یکجا داشته باشند .ما بهتر است تماشا کنیم ........باز هم سپاس از لطف مهمانوازیت ........





        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        مسيحا الهیاری
        چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۲۴
        عهد چه را بشکنی و چگونه واقعا متوجه حرفا تون نمیشم به قول شما دختر خوبم لطفا واضح بگین
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4