يکشنبه ۲۷ آبان
جان و دل شعری از حدیث ابراهیمی (سوگند)
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۴ شماره ثبت ۸۹۵۶۵
بازدید : ۳۲۹ | نظرات : ۱۹
|
دفاتر شعر حدیث ابراهیمی (سوگند)
آخرین اشعار ناب حدیث ابراهیمی (سوگند)
|
سر تا به پای، جان و دل من فدای تو
در چنگ دل، شور بریزد نوای تو
یا فرصتی بده که تو را آورم به اوج
یا آن که یک جهان، بریزم به پای تو
اهنگ بودن تو مرا، جان تازه داد
تو جانِ من شدی و دل من برای تو
میخوانمت تا به غزلها بیارمت
ای آنکه شعر میچکد از هر نوای تو
کار دلم، از حالت دریا گذشته است
در همهمه است حال دلم در هوای تو
در هر نگاه تو، فدا گشته یک جهان
سر تا به پای، جان و دل من فدای تو
|
|
نقدها و نظرات
|
خداراشاکرم که به من توان همراهی شماعزیزان روداده و هزاران افرین برشمابااین اخلاق خوبت مهربانم من درکنارشماها خیلی چیزااموختم عزیزید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبانو سوگند عزیزم
غزل قشنگ وخوش ریتمی است
آفرین برتلاش وپشتکارت
شماازمعدودافرادی هستی که ازنقدبرشعرت نمی هراسی بارها درخواست نقدداشتی وباروی بازمی پذیری وبراستی که بااین روحیه ی عالی قلمت روزبه روزبهترخواهدشد...واین خودیک امتیازاست.
یادم می آید، روزهای اولی که واردانجمن ادبی شهرمون شدم استادی داشتم که ازب بسم الله شعرم شروع می کردبه ایرادگیری وتاپایان محکم برسرشعرم می کوبید! ابتداکه نمیشناختمش فکرمی کردم بامن دشمن است وخیلی جبهه گیری می کردم وراستش رابخواهی بارها باچشمان گریان به خانه برمی گشتم
اما بازهم دست برنمی داشتم وهر هفته باشعربهتری به انجمن می رفتم ودرواقع لج می کردم وازرونمی رفتم وهی مینوشتم. درحالیکه ازاستادم بسیاردلگیربودم اما نمی ترسیدم وتلاشم رابیشترمی کردم اما عوضش شعرهایم روزبه روزبهترمیشد! وبعدهاکه هی اشعارم موردتشویق قرارمی گرفت فهمیدم که این سختگیری ها گرچه خیلی اذیتم کرد امانه تنها بدنبوده بلکه بسیارهم عالی بوده وبارها ازایشون تشکرکردم وهنوزهم که هنوزهست مدیون ایشانم وهمیشه هم گفته ام اگرامروز ذره ای سرقلم دارم ازسختگیریهای بی حد ایشان است!
والان هم وقتی می بینم شماهم هربارباشعر تازه ای می آیی وگزینه ی نقدهم بازاست ونمی ترسی از فضولیهای من وبا رویی بازقبول می کنی ودرخواست نقدشعرت راداری یادآن روزهای خودم می افتم وتحسینت می کنم ومطمانم که بااین روحیه ی تلاشگروانتقادپذیر هرروز بهتروبهترخواهی شد واین راکاملا می توان حس کرد.
گرچه من نقادنیستم ودرواقع با نوشتن نقدهای بلندبالا که دردی ازیک شاعرنوپا دوانمی کندوبیشترگیجش می کند موافق نیستم ونظراتم بیشترجنبه ی آموزشی دارد که شایدبلاخره بدرد یک نفر بخوردوکمکش کنددربهترسرودن ....
وزن اشعارت داردروزبه روزبهتروبهترمیشود
معلومه که مولوی هم می خوانی واین خیلی خوب است...
گرچه هنوزایراداتی دارد اما خیلی بهترشده است واین سماجت وشجاعتت رادرنوشتن ونهراسیدن از نقد راتحسین می کنم عزیزم
غزلت را
خوب شروع کردی ارتباط عمودی وافقی بین بیتهاخوب است وخوب هم به پایان بردی
یکی دوجاهم تصویرسازیات خیلی قشنگ بود
اما هنوزهم نیازمنده ویرایشه
قافیه ی نوای دردوبیت تکرارشده وبایدیکیشو حذف کنی
کلمه ی دل هم کمی تکرارش توی ذوق می زند...
اشکالات ریزشعرت داره اما خیلی کمه وان شالله درست میشه فقط بازهم بنویس بنویس و شعرزیادبخوان که تنهاراه درست موفقیت همینه ....
شعرهمه ی ماهنوزهم دارای اشکالاتی بوده وهست واین اصلا عیب نیست کم کم درست میشه....
موفق باشی عزیزم