سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        تقديم به پسركي كه در شعر استاد حميد مصدق قلبش شكست

        شعری از

        دهمرده

        از دفتر شعرناب نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ دی ۱۳۹۱ ۱۴:۵۷ شماره ثبت ۸۸۹۲
          بازدید : ۵۵۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دهمرده

        سيب را دزديدي ... نوش جانت اما... از براي من عجيب است كه يك بچه براي يك سيب خطر خشم زراعتگر تنها و خشن را بخرد آمدم. از پي تو تند ولي... كاش هرگز ز پي تو ندويده بودم تو مرا پر دادي به زماني ديگر به زماني كه به جز عشق نميدانستم غضب آلوده نگاهت كردم سبب اين غضبم كم شدن سيب نبود ياد ايام جواني كردم... كه منم چون تو به دنبال نگاري بودم كه منم عاشق و شيدا و پريشان بودم دزد خوبي بودم نه مث تو ناشي! در همين جا و همين فصل بهار سيب را دزديدم سيب را دادم و رازم گفتم... دخترك خنديدو به نگاه سردي عشق من را رد كرد... سيب را زد به زمين ... پاسخ عشق مرا با غرورش پس داد... دل من حيران شد جگرم بريان شد... و برفت او و هنوز سالها از پس هم ميگذرد خش خش گام پر از تكرارش ميدهد آزارم  و من انديشه كنان غرق اين پندارم  كه چرا خانه ي عشاق همه ويران است... پسرك تنها باش  مثل من تنها باش ... باغبان خشن و تنها نيز مثل تو عاشق  بود... مهربان و ساده و صادق بود... ليك محكوم به تنهايي مزمن شده است... من در اين كلبه ي چوبي تنها... با خيال دختر... من هنوز تنهايم... دخترك هم تنهاست... دخترك در پي يك عشق خيالي پر زد... ليك در دام هوس هايي خام... با تلاق لجن شهوت فردي ديگر... بعدها گير افتاد... هر دومان تنهاييم... خواستم برگردم ... آه انگار كه دستي پنهان جلويم ميگيرد... ناي نزديك شدن نيست دگر... چون كه درياي غرورم خشكيد...   دخترك هم ميخواست پيش من برگردد... ليك شرمندگي از پس زدن عشقي پاك.... ميدهد آزارش...   اين نصيحت بشنو ... از زبان يك مرد...  از زبان مردي... كه همه عمر گرفتار غم تنهاييست... دل خود را جلوي هر كس و ناكس ننداز... هر كسي لايق اين عشق و صداقت ها نيست... لايق عشق پر از مهر پر از شعر خداست... چون فقط اوست كه معناي تپش هاي دل عاشق ما ميداند...

         

        شاعر گرامی حتما عکسی برای خود قرار دهید متشکر می شویم مدیریت سایت

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5