جمعه ۷ دی
3 شعری از قاسم صادقی قصه
از دفتر قمار نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ ۰۷:۲۷ شماره ثبت ۸۸۸۶۱
بازدید : ۸۳۱ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب قاسم صادقی قصه
|
ساعت سه شب باشه و درگیر بیخوابی
فرمون و جاده چارته وقتی دلت خونه
از خونه خسته باشی و خونه ازت خسته
اونوقته که باید بری، خونه ت خیابونه
من عادتم بوده یه عمری توی تنهایی
یه لشکر از این آدما تشنه به خونم شه
هم خونا و هم خونه ها دشمن ترین دشمن
زخم زبون رو دلم از هم زبونم شه
من عادتم بوده برو بانو خیالی نیست
تو اون ور جوبی و من هم اینور جوبم
باور نکن تا آخر عمرم اگه روزی
پرسیدی از احوالم و گفتم بهت خوبم
حالا که دل بستم بهت اسمم شده یارو
حالا که وابسته ت شدم یارو روانی شد؟
باشه قبوله من مریضم من ولی یارو
توی همین دنیای بی دارو روانی شد
چیزی از این دنیا نخواستم غیر آرامش
آروم بجاش مردم ولی دنیامو پاشیدن
بد بودمو تاوانشو اینجا دارم می دم
روزی همین مردم یه جا تاوانشو میدن
من راهمو میرم مسیر من همین خطه
این خطه و این هم نشونم داغ رو دستم
باش و ببین روزی اگه برگشتم از راهم
اونوقت منم مثله همون بی غیرتا هستم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.