انگورهای رَسخ تو و ُ من را
ای عشق،این بیراهه رَفتن را
آشوب موج کفر تماشاییست
در ساحتت بهانه ی یک زنرا
در کام من شراب عدم زهرست
با بوسه ای شکسته ترین تنرا
در رودهای ترانه نهان کَردی
این دشتهای خسته ی اَرژن را
بر پنجه اَم ،تمیمه خورشیدست
در طالعم ستاره ی روشن را
در رَدپای بنفش خِرد ،بنگر
نوزایی به خویش رسیدن را
حُسن مقام مسیح خدادادیست
تفسیر کن کِرشمه ی سوسن را ..