کی چیدمه زدارِ خدا ،سیو سُرِنه
بسته به گردنم، فلک ای بندِ دورنه
وندم به در ،زباغ و باهاری که نیدمس
انجوم نکرد بخت ،هرچی دل از قید زیدمس
قِر ناده پا پتی ،دلومه ونده وانُوا
تیم دینسه ،هی سر زونم خدا خدا
ویرس چو هیمه ،دلوم هیمه دونسه
تش ناده هیمه ها،چه کنم زلفِ شونسه
قالیکو ایکَنُم ،ز هو دل نیکَنِه دلوم
ای آرمون عمر ،ی دم بنیشی کلوم
تلخ ایزنم به رگ ،زعسل طومِ حرفمه
ار تو نبوی و دل ، بخدا مرگ حقمه
#میتراکیانی
کی از درخت خراسیب سرخ چیده ام
بگردنم بسته شده تا این روزگار سرم درآید
از باغ و بهاری که ندیدم بیرونم کرد
بختم عاقبت را ندید، هرچند قیدش را زده ام
دورم زده تا بای خالی ،دلمو جلو بندازم
چشمم دنبالشه ، و هی خدا خدا میکنم
خاطرش مثل هیمه و دلم همیه دان
هیمه ها را آتش زده ،وقتی زلفش بر شانه میریزد
قالیکوه را میتوانم بکنم ،،ولی دلم را از او نمیتوانم
کاشکی آرمان عمرم ،کنارم بنشیند
تلخ (شراب) میزنم و عسل طعم حرفم هست
اگر تو دل نباشید ،حقم مرگست
عاشقانه و زیبا بود
سرشار از احساس
دستمریزاد