پس از پولک افشانی باغ سیب رمیده
پس از فلس نیلین دریای شورافریده
پس از فسخ بینامی جامه داران افسون
پس از نطع موسیقیای سپهری غمیده
پی سالهایی برنزینه و سروافروز
پی صدخزان جنگلان خموش خمیده
گذر کرد مهشید زرینپیی از دیارم
چو گیسو برید از نوایش ، دل سنگ
چو لغزید بر نزهت سربفامیش ،آهنگ
چو رقصنده ی ناشکیبای برفینه آورد
عسسهای رطلی فزاینده در چنگ
ز دیبای مهکامه پرهیاهوی یک ماه
جدا شد لکی زخمی و تیره- نیرنگ
نشاندند سوتاب رخسار او بر تبارم
یکی شاه- انباز بر بستر عشق کافیست
یکی بوسه ی یاسمین ،شرب صافیست
یکی ریشه ی تندیاز شکوهنده در خاک
یکی خسته در عرصه ی،پوچبافیست
یکی را فراز است ،وان را حضیضست
درین شادوَردینه دوران، شکافیست
گپ آوند نوشیده از تارناز- اعتبارم
و اسبان ارغند در ساحل خانقاهش
و شیران گستاخ مستی میان نگاهش
بلورینه اندام حوای شب ذوب میشد
به تقدیر سوزنده ی سوهش زادگاهش
به پیراهنش ، خلقت آفتابی نهان بود
به کنعان خریدم ،بت از قعر چاهش
فروهشت در دست مجنون بیچاره ،خارم
درو ناجیان زمین بزه ،غرق نورند
درو دخمه های مغان پراشیده ،دورند
درو زخم شمشیر وعصیان آتش ،نبینی
هماورد آئینه- آواز سبز زبورند
تب پَرگلان پریخوی تخت فریدون
دَرو ریخته ،آه مردان زیبا صبورند
به جز آن بنفش مُرخم ،نشد عطر یارم