يکشنبه ۴ آذر
رفیقم شعری از مهرداد مانا
از دفتر شعر مانا نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۳۳ شماره ثبت ۸۸۱۳۵
بازدید : ۱۶۷۸ | نظرات : ۶۶
|
آخرین اشعار ناب مهرداد مانا
|
یادش بخیر
و جایش خالی ...
....
رفیقم را می گویم
که نگاه گرمش ،
خجالت خورشید بود
و سخاوت دستانش ،
کاسه های سفالین را باردار میکرد
یادم هست وقتی در تابوتش نهادند
تابوت غره شد و
خاک به آسمان طعنه زد ..
هرگز ندیده بودم که مردی با مردنش
چنین در کلمات شاعری ،
به جاودانگی برسد
که او رسید ..
وقتی رفت
توشه ی دعای خیر ستاره
بر دوشش بود
و کاسه ی شبنم ارغوان
بدرقه ی راهش ......
رفیقم را می گویم :
هرگز نشد
که از آن چشم فتان و سبل عیار
بپرسم :
تو در ساغر مینا
چه معجزتی ریختی
که هنوز کام هم پیالگانت
از حسرت ایام خیس ست ؟؟؟
نشد
که از آن هیبت رعنا بپرسم
تو در گوش مرگ چه خواندی
که به مغازله با خاک پرداخت؟؟
آنچنان که عرق شرم بر پیشانی حیات نشست و
چشمه ی مدام ؛ رازش را
با رود روان در میان نهاد ..
مگر می شود
که کهکشان به گور انسانی
دخیل ببندد ؟؟؟
مگر مزار مردی که از فراسوی
آیینه ها میامد ...
آه
رفیقم را میگویم
همو
که گاه خشمش
کوهسار می لرزید ....
کرمانشاه 21 فروردین ۹۶
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و سپاس فراوان و پوزش بسیار بابت تاخیر و ای کاش عیوب کارراهم واکاوی می کردید،و البته لازم است در وقت مقتضی محبت شما را به تحفه ای ناقابل پاسخ دهم | |
|
سلام و اگر مانا بعد از این پا بر زمین نگذارد و در سماوات سیر کند کاملا موجه است،چرا که بزرگمردی چون شما پا به این صفحه محقر گذاشته. | |
|
سلامت باشی سلمان عزیز . و ستاره های شامگاهی شاهدند که متقابلا همین احساس نسبت به سروده های نابت در ناب ، در عروق مانا جاریست | |
|
و تو هم مثل همیشه با محبت و دوست داشتنی هستی همنام عزیزم ... | |
|
سلام هر چند که عادت بازار این است عرضه ی ارزان را وقعی نمی نهند،باری من از تبار تاجران نیستم و این بداهیات نازنین شما را دوست دارم | |
|
سلام و زیباتر از زیبا حضور نوازش گر شماست | |
|
سلام مسیحای عزیزم ضربان قلبت را حس کردم رفیق | |
|
سلام رفیق خوش الحان من دمت گرم و سرت خوش باد میبوسمت😘 | |
|
سلام شعله فروزان حضورتان مایه گرمی و نور است در این تاریکستان یخی | |
|
سلام و درود بی دریغ و عرض خوش آمد قدر دان حضورت هستم | |
|
سلام مهدیه جان آمدنت سعادتیست که نصیب مانا و معدودی انسان خوشبخت میشود | |
|
سلام همیشه ی زیبا یا به عبارتی زیبای همیشه در واقع خود شمایید دختر عمو جان | |
|
سلام جناب مولایی دوست عزیز و بزرگوارمان چه زیبا نوشته اید و چه خوب که در صفحه ی جلجلتای سینه مانا می نشیند.... بسیار سپاسگزاریم از شما گوشی جناب مانا خراب شده و از دسترس خارج شدند... مگرنه واژه های مانا پای این نوشته دریا میشد... بی نهایت قدردان شما هستیم | |
|
درود متقابل این درویش دریوزه گر نثارتان | |
|
خداوند به خفتگان خاکتان نور بباراند تشکر بابت بهاری که با حضورت میافرینی | |
|
سلام چقدر از حضورت خوشحال شدم مژده خانم دیدن دوستانی که از پیش می شناختم در این پسین تلخ،شربتیست گوارا | |
|
به حرفتان مامانم و این نهایت نیاز است | |
|
سلام هنوز آن ابراهیمی که بخواهد تندیس تو را بشکند از خانه آذر بیرون نیامده.چرا که آتش احساس مانا از نفرین نمرود سوزنده تر است.مگر مانا بمیرد که کسی مسیحا را اذیت کند. | |
|
سلام مسیحا این عکس خودمه و اینجا هم منطقه جلالوند در جنوب کرمانشاه .سرزمین اجدادی ام اما چشم یه عکس دیگه میذارم | |
|
سلامبر خواهرم که فضیلتش آشکار است و سخاوتش این حقیر را خجل نموده . بی نهایت از کامنت پرانرژی تان شاد شدم. امید که خداوند عطای خیرتان د هد | |
|
سلام بر فرزانه دانا خوشوقتم از حضورت،حالا باید دعا کنم که قبای ترمه ی این تعاریف به قامت ناساز مانا زار نزند از هر باغ گلی تقدیمتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شعرتان سرشار است از احساس و تخیّل، همراه با به کارگیری صنایع زیبای ادبی.
سوای فضای غمانگیز شعر و چگونگی جریان شعر از ابتدا تا پایان، و توصیف زیبای حالات و کردار رفیق؛ از جمله: سخاوت، شکوه، مهربانی و حتی خشم... در این گفتار اندک، با زبانی ساده، برخی از آرایههای ادبی این شعر زیبا را برای مشتاقانِ اینگونه مباحث ادبی، بازمیگویم؛ امید که جنبهی آموزندگی داشته باشد!
_ خجالت خورشید: استعارهی مکنیه (تشخیص)
_ کاسههای سفالین را باردار میکرد: عبارت است کنایی؛ ضمن اینکه از دیدگاهی، استعارهی مکنیه و تشخیص نیز دارد.
_تابوت غره شد: استعارهی مکنیه (تشخیص)
_ خاک به آسمان طعنه زد: عبارتی است کنایی (استعارهی مکنیه و تشخیص را نیز به همراه دارد.)
_ توشهی دعا: تشبیه بلیغ
_ دعای خیر ستاره: استعارهی مکنیه (تشخیص)
_ کاسهی شبنم ارغوان، بدرقهی راهش: اشارهای است ظریف به رسم آب پاشیدن پشت سر مسافر؛ که این تلمیح زیبا نیز با بهرهگیری از آرایههای زیبایی چون استعارهی مکنیه و تشخیص در کلام شاعر جاری شده است.
_ گوش مرگ: استعارهی مکنیه (تشخیص)
_ (مرگ) به مغازله با خاک پرداخت: استعارهی مکنیه و تشخیص (معنی واژهی مغازله: عشقبازی، گفتگوی عاشقانه.)
_ پیشانی حیات: استعارهی مکنیه (تشخیص)
_ چشمهی مدام: واژهی «مدام» میتواند در این کلام ایهام داشته باشد: ۱_ همیشه ۲_ شراب
_ (چشمه) رازش را با رود روان در میان نهاد: استعارهی مکنیه (تشخیص). ضمن اینکه میان واژگان: «چشمه»، «رود» و «روان» آرایهی مراعات نظیر جاریست و کل عبارت آرایهی واجآرایی نیز دارد. (تکرار واج «ر»)
_ شاعر در عبارت استفهام انکاریِ: «مگر میشود که کهکشان به گور انسانی دخیل ببندد؟» با بهرهگیری از آرایهی استعارهی مکنیه و تشخیص، شکوه و عظمت رفیقش را به تصویر کشانده است و با «عبارتِ: «مگر مردی که از فراسوی آیینهها میآمد...» پاکی و صداقت دوستش را بازنمایانده است.
(از زیباییهای کلام دیگر اینکه چگونگی کاربرد واژهی «مگر» میتواند جناس تام باشد؛ زیرا این واژه در دو معنا کاربرد یافته است؛ به ترتیب: ۱_ کلمهی پرسشی. ۲_ بهجز.)
_ کوهسار میلرزید: استعارهی مکنیه (تشخیص)
در پایان ضمن سپاس از شما جناب جمشیدی ارجمند برای اشتراک این شعر آموزنده و زیبا، به نام شاعر سپیدسرای دیگر از خطّهی کرمانشاه اشاره میکنم که اشعار ایشان نیز سرشار از آرایههای زیبای ادبیست. جناب آقای پژمان بدری.
برای شما بزرگواران و دیگر شاعران هموطنم آرزوی توفیق روزافزون دارم.
مانا باشید به مهر یزدان پاک!