سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        رفیقم

        شعری از

        مهرداد مانا

        از دفتر شعر مانا نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۳۳ شماره ثبت ۸۸۱۳۵
          بازدید : ۱۶۷۸   |    نظرات : ۶۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرداد مانا

        یادش بخیر 
        و جایش خالی ... 
         .... 
        رفیقم را می گویم 
        که نگاه گرمش ، 
        خجالت خورشید بود 
        و سخاوت دستانش ، 
        کاسه های سفالین را باردار میکرد 
        یادم هست وقتی در تابوتش نهادند 
        تابوت غره شد و 
        خاک به آسمان طعنه زد .. 
        هرگز ندیده بودم که مردی با مردنش 
        چنین در کلمات شاعری ، 
        به جاودانگی برسد 
        که او رسید .. 
        وقتی رفت 
        توشه ی دعای خیر ستاره 
        بر دوشش بود 
        و کاسه ی شبنم ارغوان
        بدرقه ی راهش ...... 
        رفیقم را می گویم : 
        هرگز نشد 
        که از آن چشم فتان و سبل عیار 
        بپرسم : 
        تو در ساغر مینا 
        چه معجزتی ریختی 
        که هنوز کام هم پیالگانت 
        از حسرت ایام خیس ست ؟؟؟ 
        نشد 
        که از آن هیبت رعنا بپرسم 
        تو در گوش مرگ چه خواندی 
        که به مغازله با خاک پرداخت؟؟ 
        آنچنان که عرق شرم بر پیشانی حیات نشست و 
        چشمه ی مدام ؛ رازش را 
        با رود روان در میان نهاد .. 
        مگر می شود
        که کهکشان به گور انسانی 
        دخیل ببندد ؟؟؟ 
        مگر مزار مردی که از فراسوی 
        آیینه ها میامد ...
        آه 
        رفیقم را میگویم 
        همو 
        که گاه خشمش 
        کوهسار می لرزید .... 

        کرمانشاه 21 فروردین ۹۶
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۸۰ شاعر این شعر را خوانده اند

        فرزانه زمانپور

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        گلاله ناصری

        ،

        مهرداد صالحی گل افشانی (مهراوی)

        ،

        ابوالفضل زندیه شاهین

        ،

        محمد باقر انصاری دزفولی

        ،

        مصطفی مشهدی بی نشان

        ،

        صبا اسکندری

        ،

        محمد حسین اخباری

        ،

        سجاد کل بیاتی

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        مسيحا الهیاری

        ،

        فاطمه رضایی برما(آینه عدم)

        ،

        زینب بویری (خزان)

        ،

        مدیر ویراستاری

        ،

        شعله(م جلیلی)

        ،

        حسن لطفی

        ،

        مهدیه میرزایی

        ،

        کیمیا طولابی

        ،

        سلمان مولایی

        ،

        مریم رامجردی

        ،

        یدالله عوضپور آصف

        ،

        سحر غزانی

        ،

        عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        معصومه خدابنده

        ،

        فردین صمدی

        ،

        مصطفی دهقانی

        ،

        فریبا غضنفری (آرام)

        ،

        سید اسلام سادات حسینی

        ،

        عاطفه بابازاده خمیران

        ،

        علی مزینانی عسکری

        ،

        مژده هاشمی

        ،

        سجادصفری

        ،

        سیدبهاقزوینه

        ،

        محمد امیری

        ،

        بهرام معینی (داریان)

        ،

        محمدرضا نیک نام

        ،

        نازگل ستاری(آه)

        ،

        منیژه قشقایی

        ،

        علی سلطانی نژاد

        ،

        مجید فکری

        ،

        مانا جمشیدی ( مهرداد )

        ،

        سید حاج احمدی زاده(ملحق)

        ،

        نسرین حسینی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        رامینه خوشنام

        ،

        ابراهیم حاج محمدی

        ،

        ملیحه ارجمند ( م الف باران)

        ،

        صفدر قوی دل

        ،

        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)

        ،

        بهروز صفاجو

        ،

        دانیال شریفی ( دادار تکست )

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        آرزو عباسی ( پاییزه)

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        ابراهیم هداوند

        ،

        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)

        ،

        مهرنوش حاجی عبدالرحیم

        ،

        ایمان اسماعیلی (راجی)

        ،

        محمد علی سلیمانی مقدم

        ،

        حوریه دردانی حقیقی

        ،

        مرغ آمین

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        اعظم قارلقی

        ،

        مجید قلیچ خانی

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        حمید قلی پور

        ،

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        ،

        غلامعلی همایونی (شمیم)

        ،

        برهنه در بارانِ دره ی کومایی

        ،

        امید کیانی (امید)

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        سارا خوش روش

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        نرگس زند (آرامش)

        نقدها و نظرات
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۲
        درودی دوباره جناب جمشیدی ارجمند.

        شعرتان سرشار است از احساس و تخیّل، همراه با به کارگیری صنایع زیبای ادبی.
        سوای فضای غم‌انگیز شعر و چگونگی جریان شعر از ابتدا تا پایان، و توصیف زیبای حالات و کردار رفیق؛ از جمله: سخاوت، شکوه، مهربانی و حتی خشم...  در این گفتار اندک، با زبانی ساده، برخی از آرایه‌های ادبی این شعر زیبا را برای مشتاقانِ این‌گونه مباحث ادبی، بازمی‌گویم؛ امید که جنبه‌ی آموزندگی داشته باشد!

        _ خجالت خورشید: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص)

        _ کاسه‌های سفالین را باردار می‌کرد: عبارت است کنایی؛ ضمن این‌که از دیدگاهی، استعاره‌ی مکنیه و تشخیص نیز دارد.

        _تابوت غره شد: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص)

        _ خاک به آسمان طعنه زد: عبارتی است کنایی (استعاره‌ی مکنیه و تشخیص را نیز به همراه دارد.)

        _ توشه‌ی دعا: تشبیه بلیغ

        _ دعای خیر ستاره: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص)
         
        _ کاسه‌ی شبنم ارغوان، بدرقه‌ی راهش: اشاره‌ای است ظریف به رسم آب پاشیدن پشت سر مسافر؛ که این تلمیح زیبا نیز با بهره‌گیری از آرایه‌های زیبایی چون استعاره‌ی مکنیه و تشخیص در کلام شاعر جاری شده است.

        _ گوش مرگ: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص)
         
        _ (مرگ) به مغازله با خاک پرداخت: استعاره‌ی مکنیه و تشخیص (معنی واژه‌ی مغازله: عشقبازی، گفتگوی عاشقانه.)

        _ پیشانی حیات: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص)

        _ چشمه‌ی مدام: واژه‌ی «مدام» می‌تواند در این کلام ایهام داشته باشد: ۱_ همیشه  ۲_ شراب

        _ (چشمه) رازش را با رود روان در میان نهاد: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص). ضمن این‌که میان واژگان: «چشمه»، «رود» و «روان» آرایه‌ی مراعات نظیر جاری‌ست و کل عبارت آرایه‌ی واج‌آرایی نیز دارد. (تکرار واج «ر»)

        _ شاعر در عبارت استفهام انکاریِ: «مگر می‌شود که کهکشان به گور انسانی دخیل ببندد؟» با بهره‌گیری از آرایه‌ی استعاره‌ی مکنیه و تشخیص، شکوه و عظمت رفیقش را به تصویر کشانده است و با «عبارتِ: «مگر مردی که از فراسوی آیینه‌ها می‌آمد...» پاکی و صداقت دوستش را بازنمایانده است.
        (از زیبایی‌های کلام دیگر این‌که چگونگی کاربرد واژه‌ی «مگر» می‌تواند جناس تام باشد؛ زیرا این واژه در دو معنا کاربرد یافته است؛ به ترتیب: ۱_ کلمه‌ی پرسشی. ۲_ به‌جز.)

        _ کوهسار می‌لرزید: استعاره‌ی مکنیه (تشخیص)



        در پایان ضمن سپاس از شما جناب جمشیدی ارجمند برای اشتراک این شعر آموزنده و زیبا، به نام شاعر سپیدسرای دیگر از خطّه‌ی کرمانشاه اشاره می‌کنم که اشعار ایشان نیز سرشار از آرایه‌های زیبای ادبی‌ست. جناب آقای پژمان بدری.

        برای شما بزرگواران و دیگر شاعران هم‌وطنم آرزوی توفیق روزافزون دارم.

        مانا باشید به مهر یزدان پاک! خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۱۶
        سلام و سپاس فراوان و پوزش بسیار بابت تاخیر
        و ای کاش عیوب کارراهم واکاوی می کردید،و البته لازم است در وقت مقتضی محبت شما را به تحفه ای ناقابل پاسخ دهم
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۱۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و غمگین بود خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۱۷
        سلام و سپاس و عرض ادب
        ارسال پاسخ
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۲۵
        درود ارجمند خندانک

        دل‌انگیز و البته غم‌انگیز خندانک

        آوای دلتان شاد خندانک
        محمد حسین اخباری
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۱۰
        بسیار بسیار عالیست
        دست مریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۳۴
        سلام و اگر مانا بعد از این پا بر زمین نگذارد و در سماوات سیر کند کاملا موجه است،چرا که بزرگمردی چون شما پا به این صفحه محقر گذاشته.
        ارسال پاسخ
        سلمان مولایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۵۷
        سلام

        و

        اول بار که این بالابلند عشوه گر شهرآشوب را خواندم و چشمان ام در گره ابروان عکس شاعرش خیره شد پی بردم که نه انگار می شود پس از شاملو و فروغ هم شاعری از مادر زاده شده باشد ، بی تملق و اغراق که هیچ یک در مرام من نیست و مانای من نیز از این ها همه رها و بی نیاز ، پای همان شعر اقرار کردم به مسلمانی ام و شهادتین توحید مانا گفتم و هر جا که رفتم و نوشتم و فریاد کردم نام مانا را هم ردیف نام بزرگترین ها قرار دادم ‌، روزی که مانا را یافتم از روی شوق بسیار به چندین نفر از دوستان پیام دادم که بیایید و ببینید که چه یافته ام و هر کدام که آمدند و خواندند انگشت اعجاب بر دهان مجاب گزیده و بر پیامبری اش شهادت دادند ...
        و
        این روز ها خوش حال ام که مانا به سایت بی بدیل ناب آمده است و دوباره باران باریدن گرفته است ...

        اما در خصوص این شعر اگر بخواهم یک به یک واگویه کنم و بشمارم زیبایی های نهان و آشکارش را می توانم کتابچه ای به تقریر کشم که چگونه می شود که شعر می تواند دل هر بیننده ای را اسیر خویش کند و راز اعجازش چیست اما به سبب آن که حسی نوستالژیک به آن دارم از نقد آن دست می دارم و منتظر شعرهای بعدی مانا می مانم تا خورشیدهای شان را یک به یک کشف کنم ...
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۲۳
        سلامت باشی سلمان عزیز . و ستاره های شامگاهی شاهدند که متقابلا همین احساس نسبت به سروده های نابت در ناب ، در عروق مانا جاریست
        ارسال پاسخ
        مهرداد صالحی گل افشانی (مهراوی)
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۴۶
        خندانک درود بر مهرداد عزیزم 🌹
        مثل همیشه زیبا پرقدرت و صلابت خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۲۹
        و تو هم مثل همیشه با محبت و دوست داشتنی هستی همنام عزیزم ...
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۳۸
        قلم وزین همیسشه نویساباشد
        هزاران درودبر اشعار زیبایتان
        استاد فرهیخته وعزیز
        خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
        سلام
        هر چند که عادت بازار این است عرضه ی ارزان را وقعی نمی نهند،باری من از تبار تاجران نیستم و این بداهیات نازنین شما را دوست دارم
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۰:۴۶
        سلام ودرو د بسیار عالی
        وزیبا خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۳۷
        سلام و زیباتر از زیبا حضور نوازش گر شماست
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۱۳
        سلام مانا ممنونم .....کاش ضربان قلب میتونستی تایپ کند
        مهدیه میرزایی
        مهدیه میرزایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۳۷
        سلام مسیحای عزیزم
        ضربان قلبت را حس کردم رفیق
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۳۸
        نفس منی مسیحا❤❤❤
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۳
        درود بر مانای عزیز

        متاُسف شدم بابت مرگ دوستت

        دوستی که در شعر تو جاودانه خواهد شد

        سپاس از اشعار زیبایت و سپاس از شعور شعریِ منحصر به فردت

        بداهه ای ناقابل تقدیم به نگاهِ مانا

        رفیق روزهای سردِ آبانی، سلامت باد

        به نقلِ شعری از ثالث: \\\"دمت گرم و سرت خوش باد\\\"

        دیارت باشد آباد و سرایِ شعر تو آباد

        بهاران باد آبانت، رفیقِ من سلامت باد

        خندانک خندانک خندانک

        مهدیه میرزایی
        مهدیه میرزایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۰
        سلام رفیق خوش الحان من
        دمت گرم و سرت خوش باد
        میبوسمت😘
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۵
        درود مانای جمعمان
        قلمتان همیشه ستودنی است
        و این غم بزرگ قلب ما را هم در گیر کرد
        زیبا نگاشتید
        و متاسفم برای از دست دادن دوست عزیزتان
        مهدیه میرزایی
        مهدیه میرزایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۱
        سلام شعله فروزان
        حضورتان مایه گرمی و نور است در این تاریکستان یخی
        ارسال پاسخ
        زینب بویری (خزان)
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۹
        سلام بر جناب مهرداد خندانک
        بارها خواندم چقدر پر قدرت بود کلامتان خندانک خندانک
        بسیار عالی و غم انگیز سرودید خندانک
        هزاران درود خندانک
        مهدیه میرزایی
        مهدیه میرزایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۲
        سلام و درود بی دریغ و عرض خوش آمد
        قدر دان حضورت هستم
        ارسال پاسخ
        مهدیه میرزایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۴
        سلام مانا و درود بر قلم جاویدت خندانک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۴
        سلام مهدیه جان
        آمدنت سعادتیست که نصیب مانا و معدودی انسان خوشبخت میشود
        ارسال پاسخ
        کیمیا طولابی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        خندانک مثل همیشه زیبا...
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۵
        سلام
        همیشه ی زیبا یا به عبارتی زیبای همیشه در واقع خود شمایید دختر عمو جان
        ارسال پاسخ
        سلمان مولایی
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۴:۵۴
        سلام

        و

        اول بار که این بالابلند عشوه گر شهرآشوب را خواندم و چشمان ام در گره ابروان عکس شاعرش خیره شد پی بردم که نه انگار می شود پس از شاملو و فروغ هم شاعری از مادر زاده شده باشد ، بی تملق و اغراق که هیچ یک در مرام من نیست و مانای من نیز از این ها همه رها و بی نیاز ، پای همان شعر اقرار کردم به مسلمانی ام و شهادتین توحید مانا گفتم و هر جا که رفتم و نوشتم و فریاد کردم نام مانا را هم ردیف نام بزرگترین ها قرار دادم ‌، روزی که مانا را یافتم از روی شوق بسیار به چندین نفر از دوستان پیام دادم که بیایید و ببینید که چه یافته ام و هر کدام که آمدند و خواندند انگشت اعجاب بر دهان مجاب گزیده و بر پیامبری اش شهادت دادند ...
        و
        این روز ها خوش حال ام که مانا به سایت بی بدیل ناب آمده است و دوباره باران باریدن گرفته است ...

        اما در خصوص این شعر اگر بخواهم یک به یک واگویه کنم و بشمارم زیبایی های نهان و آشکارش را می توانم کتابچه ای به تقریر کشم که چگونه می شود که شعر می تواند دل هر بیننده ای را اسیر خویش کند و راز اعجازش چیست اما به سبب آن که حسی نوستالژیک به آن دارم از نقد آن دست می دارم و منتظر شعرهای بعدی مانا می مانم تا خورشیدهای شان را یک به یک کشف کنم ...
        مهدیه میرزایی
        مهدیه میرزایی
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۲۶
        سلام جناب مولایی دوست عزیز و بزرگوارمان

        چه زیبا نوشته اید و چه خوب که در صفحه ی جلجلتای سینه مانا می نشیند.... بسیار سپاسگزاریم از شما
        گوشی جناب مانا خراب شده و از دسترس خارج شدند... مگرنه واژه های مانا پای این نوشته دریا میشد... بی نهایت قدردان شما هستیم خندانک
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۲۴
        🌷🌷🌷🌹
        درود
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۹
        درود متقابل این درویش دریوزه گر نثارتان
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۴۹
        روحشون شاد


        غمگینی زیباست درودتان 🌹🌹🌹
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۵۰
        خداوند به خفتگان خاکتان نور بباراند
        تشکر بابت بهاری که با حضورت میافرینی
        ارسال پاسخ
        مژده هاشمی
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۴۴
        همیشه در مقابل شعرهای پر از راستی ودرستی شما هم قلمم ناتوان وهم بیانم ساکن

        واقعا شعرهای شما جسارت وپردلی شاعر را به حرکت در میاره
        بودنتون تو این سایت مایه فخر ومباهات من که همیشه دنبال نقدهای تند ...پر مهر واستادانه شما بودم
        شعرتون حرفهایی هست که من به شخصه باخودم میگم.....وای ببین شاعر چه کرده.... درودتان مانای بزرگ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۵۱
        سلام
        چقدر از حضورت خوشحال شدم مژده خانم
        دیدن دوستانی که از پیش می شناختم در این پسین تلخ،شربتیست گوارا
        ارسال پاسخ
        مژده هاشمی
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۵۱
        نبود دوست یکدل تان جای بسی تاسف داره
        اما شاید ریشه های این دوستی جوانه بزنه در شاعری شما....
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۵۲
        به حرفتان مامانم و این نهایت نیاز است
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۰۲
        مانا نکنه تندیسی بسازند از حضور کلامت برای زیبا شکستن من تجربه کردم .حواست جمع

        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۵۴
        سلام هنوز آن ابراهیمی که بخواهد تندیس تو را بشکند از خانه آذر بیرون نیامده.چرا که آتش احساس مانا از نفرین نمرود سوزنده تر است.مگر مانا بمیرد که کسی مسیحا را اذیت کند.
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۴
        مانا تصویر پروفایلت عکس های خودت که بود بذار دلم تنگ شده ....با این عکس حسی ندارم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        سه شنبه ۷ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۱۰
        سلام مسیحا
        این عکس خودمه و اینجا هم منطقه جلالوند در جنوب کرمانشاه .سرزمین اجدادی ام
        اما چشم یه عکس دیگه میذارم
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۵
        سلان وارادت
        درود بر شما
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        يکشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۴
        خندانک خندانک مثل همیشه زیبا خندانک خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۳۵
        درود بزرگوار
        زیبا بود🌹🌹
        اعظم قارلقی
        يکشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۳:۱۳
        درودها استاد
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۱۱
        سلام به شاعری که جادوی سامری و اعجاز مسیح و قدرت سلیمان در قلم اوست
        لحظه ورودم به جدول نگاه کردم دیدم در صدر اشعار پرنشاط قرار دارید کنجکاو شدم و وارد شدم و جذب قلم شما شدم
        گویا این شعر تازه منتشر شده و من اول نفرم که میخوانم افتخار بزرگیه . مث چند شعر قبلی تان چند مشخصه داشت
        یکی زبان فاخر و محکم و ریشه مند
        2- استفاده به جا و عاقلانه از صنایع شعری بخصوص در آرایش کلمات و همگون سازی آنها بطرز جادویی عالی عمل کردید
        3- اشراف بر میتولوژی ملل به اخص اساطیر سامی و ایرانی
        4- لحن گزنده و کنایی و بی تعارف
        5- برخورد بی پروا و رویکرد انقلابی و اعتراضی
        6- آشنایی با شعر کهن و ملزومات آن و بنا کردن شعر سپید بر ستونهای کلاسیک

        در شعر مانا شاعری را میبینیم که صفت قهرمانان دارد . بی باکی سرداران و تعهد مصلحان و شیوایی سخندانان درکلام مانا موج میزند . و از او شاعری ساخته که تاریخ انقضا ندارد و براستی ماناست . مثلا در همین شعر جایی که میگوید (سخاوت دستانش کاسه های سفالین را باردار میکرد ) باید در برابر قدرت و اعجاز و دایره دید شاعر که به این شکل بخشندگی رفیقش را به تصویر کشیده و انعام بگیران را به کاسه سفالین تشبیه نموده سر فرو آورد
        و از طرفی در گفتمان‌های پیش حس کردم سلمان مولایی هم چنین شاعری ست . لازم شد که به آن بزرگوار نیز عرض ادب کنم
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۲۱
        سلام‌بر خواهرم که فضیلتش آشکار است و سخاوتش این حقیر را خجل نموده . بی نهایت از کامنت پرانرژی تان شاد شدم. امید که خداوند عطای خیرتان د هد
        ارسال پاسخ
        شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۵۹
        سلام مجدد
        رفتم و یک دل سیر شعرهای جناب سلمان مولایی را هم خواندم . به آقامون گفتم خون من گردن این دو نفره !!!!!!! ولی از شوخی بگذریم درک متفابل و تعهدی که ایندو نسبت به هم دارن فراتر از شعرهایشان است
        چیزی که از صبح دستگیرم شد اینه جناب سلمان مولایی عزیز و همینطور جناب مانای محترم با شعر کهن و اسلوبها و سبکهای آن آشنا هستند و اگر گاهی از هنجارها عبور کردند بخاطر عدم تسلط شان نیست بلکه این عبور اگاهانه است . در شعر سلمان نمک و فلفل و شکر و مخلفات با وسواس و دقت بالا اضافه میشوند . ولی مانا در حفظ ph شعراش افراط دارد یعنی شعر را در آرایه هایش غرق میکند . سلمان شبیه سعدی ست و دوراندیش است اما مانا انتحاری عمل میکند و شمشیر را از رو میکشد . هر دو کاملا به جنس شعر و کلمه آشنا هستند و هر دو دایره دید و واژگانشان بی انتهاست . شعرهای سلمان مخاطب را آرام میکند و شعر مانا او را برمیاشوبد و به گریه میندازد . مانا در آراستن جملات و به خط کردن کلمات جادوگر است و سلمان همین کار را با حفظ تعادل بیشتری انجام میدهد . کامنتهای هردو عزیز را هم خواندم . مانا شعرش را بعد از سرودن رها میکند و برایش دیگر مهم نیست چه بازتابی دارد . اما سلمان کنار شعرش مینشیند و از ساحتش دفاع میکند . اما صفحه جناب مانا با اینکه مث من تازه واردن شلوغتر است و این نشان از علاقه ایشان به برونگرایی و گفتمان بیشتر است.
        والا دیگه خوابم میاد خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۴۸
        سلام بر فرزانه دانا
        خوشوقتم از حضورت،حالا باید دعا کنم که قبای ترمه ی این تعاریف به قامت ناساز مانا زار نزند
        از هر باغ گلی تقدیمتان
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1