سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 6 تير 1403
    20 ذو الحجة 1445
      Wednesday 26 Jun 2024
      • روز جهاني مبارزه با مواد مخدر
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۶ تير

      سلحشورِ مغلوب

      شعری از

      ابوالفضل زارعی

      از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ تير ۱۳۹۹ ۱۶:۳۴ شماره ثبت ۸۷۰۳۹
        بازدید : ۳۴۷   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر ابوالفضل زارعی

      میخ تسلیمم و در جبر ِ جهان بند شدم
      بَر سَرم ضربه زند چَکُشِ ایّامِ سیاه
      دستِ تأدیبِ جهان میر غضب بود عجب
      چون ادب کرد مرا گفت به من راه بیا
      بختِ من غولِ سیاهی ست که دنبال من است
      گرزی از سنگ به دستش، هدفش کشتن من
      ضربه ها می زند او بر سَر و بَر جمجمه ام
      آرزویش فقط این است، زوالِ تَنِ من

      یوغِ جبر است که بر گردن من قفل شده
      سمت و سوی حرکاتم همه در دستِ سپهر
      دست و پایم همه بسته ست به زنجیر جهان
      به که نالم، به خدایان مَه و اختر و مِهر
      سرنوشتم همه دیو است و هیولا شده است
      چه هیولای مهیبی، دهنش آتش و دود
      این بد آوردنِ عمرم همه از آتشِ اوست
      عمرم از این دهن و شعله ی او سوخته بود
      رو کُنم سوی کدامین طرف از دستِ جهان
      تا کجا نَقب زَنَم در تَنِ هر دخمه و گور
      مأمَنی دِنج کجا گیرم و پنهان بِشَوَم
      حُفره ای نیست در این خاک و در این توده ی کور
      رو کُنم سوی کدامین جهت از پنجه ی بخت
      پنجه هایی که خضابش همه از خون من است
      بختِ من همچو عقابی ست که صیدش شده ام
      صید او این دل دیوانه و مجنون من است
      دستِ بخت است مرا هر طرفی خواست کشاند
      بندی ام در قفسِ دستِ پُر از کینه ی او
      تَک تَک انگشتش همان میله ی سلول من است
      می زنم خنجر ِ کینه وسطِ سینه ی او
      من کجا می زَنَمَش اینکه خیالی عَبَث است
      او به سر پنجه ی قدرت شکند جان مرا
      زیر چرخُشتِ فلک سوده شود پیکره ام
      تاکِ سبزم که زند ریشه و بنیانِ مرا
       
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۱۹
      جالب و زیبا بود
      نا امید خندانک
      ابوالفضل زارعی
      ابوالفضل زارعی
      شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
      سپاس استاد ارجمند خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فریبا غضنفری  (آرام)
      شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۲۳
      زیباست بزرگوار
      درود 🌹🌹🌹
      ابوالفضل زارعی
      ابوالفضل زارعی
      شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۳:۱۲
      زیبا می خوانید ممنونم خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مینا یارعلی زاده
      شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۳۱
      درودها هنرمند خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ابوالفضل زارعی
      ابوالفضل زارعی
      شنبه ۷ تير ۱۳۹۹ ۱۳:۱۳
      ارادت شاعر ارجمند خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0