معشوق شیرین

آغاز اقلیم عسل در شانه هایت
پیراهن گیپور سرخم را بشوران
شولای تبدار شراب انگیز من باش
عریانیم پیچیده بر اندام گیلان

بر هودج امواج سربین خانه ما
ایلاف مرغان هوایی در رگانم
شبگیر بارانداز ساحلهای آرام
سیلان نبضت،ابرهای آسمانم

قاموس پود تپه هایی نقره اندود
تار سماع ماههای برف و بیشه
آبینه- اسطرلاب قلب رود عاشق
آیین تُرد عشقهایی تا همیشه

شطرنج موهای من و انگشتهایت
در اشکهایم غرق ،تابوت غم تو
در انقراض ارگ مغرور نگاهت
من آخرین تصویر بکر مریم تو

بر دامنم پروانه های تالی شرق
کفشم ،عصیر شعله های ارغوانی
نخجیر آغوشت، پلنگ کوه البرز
تیهوی زیبای تک مازندرانی...

عطر تنت ، پیراهن ابریشم من
شهزاده ی رویایی زیتونو انجیر
آوازهایت گوشواری بر لبانم
بر ساقهایم میتند ،زنجیر زنجیر

منرا ببوس و خارها را مبتلا کن!
شهد حضورت، خنده های یاسمنها
خورشید نامت ،باغهایی بیتعلق
شهر خیالم ، پر شده از  نارونها

آتش بزن ،این مرزهای پرهیاهو
معشوق شیرین توام در زیر باران
رزهای بازوهای من میپیچد امشب
بر صخره های مرمرین شعرزاران..