دریاچه ارام میان بوستان
وبوستان سر شار از سبزی فصل بهار
در تسخیر قو های سپید
سایه هاشان در زیر وبم های آب دریاچه نا پدید
آنها ارام ارام ،
سرو تن می شویند ومی خرامند
در زلال آب ،
ودر این فضا وزیبایی در صدای پرندگان غرق شو
واضطزاب نگاهشان رانظاره گر باش
ورقص سپیدشان را که در غروب یه رویا بود
ودر این زلال شفافی وکرامت
قوها آب را می شکافند
باد میگذرد نگاه من گم میشود
وانها
خودشان را نظاره می کنند
وصف می کشند برای سهم خویش در تلاطم اب
وگذشت ایام را
واین سخاوت سبز بوستان در بهاران
بر دل وبر دیده خواهد نشست
این ارامش
تا لطافت احساس وصدای عاطفه را
بین هم قسمت کنند این دو قوی زیبا ی سپید
در تلاش باد و
در ایینه زلال آبی آب ،
از آن طرفتر ودر پی پایان روز
وغروب فرا رسیده !
کم کم نشسته یک چراغ
به بزرگی خود قرص ماه
در نیمه ماه وتولد تکراری ماهیانه اش
در زلال آب رفته برکوع
از انطرف ودر کنارشان افکار
ودست بخشنده زیبای روزگار
یک مشت پولک نقره ای
در میان آبی اسمان برای
شادباش تولدش !
در سراسر مسیر ودر پهنه اسمان
ومن نیز رها کردم تا مهتاب هم نظاره گر
این همه زیبایی و هیاهوی عاشقانه باشد ،
مانده سرگردان نگاهم در شب مهتاب
در زیر غبار ماه
قوهای دریاچه جملگی رفتند بخواب
من درون نور می دویدم
مست زیبایی تک وتنها ،
مانده سر گردان نگاهم در شب مهتاب
لذتی سر شار از یاد قو های
در بند می فشارد قلب وروحم را
در عطش می سوزاند اینک
یاد ان دو قوی نازنین !
بهرام معینی (داریان) اردیبهشت ۷۴ پارک (بوستان شهر طبس ) و قوهای زیبا درون دریاچه
بهاریه بسیار زیبا و دلنشین بود
عالی