سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        به گمانم انسانم یا اینکه درختم

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۸:۴۵ شماره ثبت ۸۳۶۱۳
          بازدید : ۵۶۸   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ‍ به گمانم انسانم 
         یا اینکه 
        درختم 
        شاخ و برگ در آوردم
        ریشه در خاکم
        میوه های رسیده ای
        بر درخت چون نگینی درخشان
        آماده چیدن  دارم
        که ز میوه های رسیده خود 
        نخورده ام 
        مزه مزه نچشیده ام
        من انسانم یا درختم
        به گمانم هر دویم 
        چرا
        چون کشاورزان 
        معبر آب باز می کنم 
        پای مزرعه کشتزارم 
        امسال   
        که خروار خروار گندم کاشتم و
        خوشه ای برداشت نکرده ام
        کو کجاست
         دسترنج های شبانه و روزی یم 
        انسانی یا زمین  کشاورز یم
        اما عجیب تر
        در اقلید تلخی ها 
        ملکه زنبور شده ام 
        بر گل ها پر می زنم 
        بوسه بر شهد گوارای ایشان می زنم
        انگشتانم مبهوت و
         منتظر به تست شیرینی
         کندوانم مانده
        که ز شهد شیرین 
        کندوان گل های بهارانم
        هنوز
        نچشیده ام
        شمع لذیذ شهد وجودم 
        طعم شیرین پای سفره ی 
        کدام
        نابرده رنجی شده
        انسانم یا ملکه زنبورم 
        به گمانم هر دویم
        سهم سفره ی دلبندانم 
        را 
        راهزنها  بردن
         غارت کرد ن
        خورد ن
        اما در عوض ثمره ی باغ هایم 
        صندوق صندوق میوه هایم
        گنجینه سرشاری شده
        که
         می چینند 
         
         می ریزند و می پاشند 
        انسانم. درختم. زمین کشاورزیم 
        ملکه زنبورم. 
        یا همه اینهایم 
        دردی ز ریشه های جانسوز در سینه دارم
        زخمی ز نیش های دشنه در پهلو 
        ز طلبکاران پر توقع این زمانه دارم
        و  حسابش را دادم 
        به خدایی که انصاف دار ِ
        زمین گردی ست 
        که به ز هر 
        دستی بدهیم 
        به همان دست پس می گیریم
        دستانم را ببین
         پر ز الطاف خدای دادگریست
        که به خواست و اراده ی او
        ریشه ی استوار درختی در زمینم
        محصولات پر بارِ کشتزار کشاوزیم 
        ملکه زنبورهای کندوهای عسل 
        این حوالیم 
        که صبر اعیوبش 
        بیش ز 
        تحمل دنیای بدی هاست 
        بمان و نگاه کن 
        که به موقعش چطور 
        به میدان می آید 
        همان که دریا را مسیر نجات 
        یارانش 
        کوه را ماوای استراحت خوبانش 
        و آتش سوزان ظلم را 
        گلستان ابراهیم یکتا پرستش 
        قرار داد. 
        به نا گاه در گلوگاه 
        در شاهراه ی دوران 
        با قهر و غضب می اید 
        انسان را اشراف مخلوقاتش
         می خواهد
        روزگار یست عجیب و غریبی ست
        که به امر خدا 
        بیماری  افتاده به جان آدمیان
        پاکیزه می کند 
        عالم آلوده بدست همین
        پر مدعای زمینی 
        دلی آرام داریم 
        که اویی داریم دادگر 
        و مراقب همه ما
        برایش فرقی ندارد 
        بنده ی
        غنی ظالم 
        یا
        فقیر دهان فرو بسته ی 
        رو به خدای عالم ساکنان 
         روی کره ی خاکی زمین
        و ایا
        نگرانی در زیر سایه ی 
        او معنایی دارد .
        دست هایمان تهی 
        خالی ست 
        رحمتی و عنایتی عطا بفرما 
        لطیفا عزیزا کریما
        به مزرعه زندگیمان 
        کشتزار دنیایمان 
        سروده ی _ روح انگیز امیدی _
        فرح _ شیراز 
        1499/1/12
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۵۴
        جالب و زیبا بود خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        شنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۹ ۲۱:۲۰
        درود بانو
        پر از احساس و زلالی
        پاک و دلنشین
        در پناه خدا مستدام باشید به مهر خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۳۸
        خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۱۸
        باعرض سلام
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شریف شریفیان
        يکشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۴۳
        سلام بر شاعر بانوی اندیشمند وعزیز
        عالی بود فقط یکم بلند بود خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3