جمعه ۱۸ آبان
اگر در شهر پیچیده هراسِ مرگ باکی نیست/پرستارم و جانم را برای تو سپر کردم! شعری از مهساامیریان
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۵۱ شماره ثبت ۸۳۲۸۳
بازدید : ۱۴۶۴ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب مهساامیریان
|
برایِ حفـظِ لبخندت زِ تلخـی ها گـــذر کردم
در این راهِ پرازسختی، خطر کردم،خطر کردم!!
.
برای حالِ خـوب تو ، اگرچه پلک سنگین شد؛
چه شب ها را کنارِ تو ، به بالینت، سحر کردم!!
.
به یادِ نرجــس و رامـین ، لباسِ رزم پوشیدم
بدونِ سنــــگرم اما ، زِ هر ترسـی حـذر کردم!!
.
از آن روزی که سوگندِ پرستاری به لب خواندم
فقط با عشقِ روزافزون به این حرفه نظرکردم!!
.
اگر در شهر پیچیده هراسِ مرگ، باکی نیست
پرســتارم ، و جـــانم را ، برایِ تو ، سپـر کردم!!
.
مـــرا یاری رسان ، باشد ، بهـــارانی دگر در راه
منی که این زمــستان را، پر از اُمـید سر کردم!!
.
#مهسا_امیریان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در وصف مدافعان سلامت