سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        خورشید چرا؟ امروز بیدار نشد ؟

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۰۲ شماره ثبت ۸۳۱۸۷
          بازدید : ۴۵۱   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        خورشید 
        چرا ؟  امروز بیدار نشد ؟
        خورشید 
        به گمانم  
        بی اختیار   بیدار نشد .!
        ____
        در خانه اش را بر روی ما باز نکرد.
        هر چه در کوبیدیم اعتنا نکرد.
        و از شهر ما رفت. 
        ؟___
        شهر ولوله شد. .
        که عامل بد خوابی ما رفته ؟
        دم به دم پرتوی نور یعنی چه ؟
        عامل بیداری مردم یعنی چه ؟ 
        پس چه کسی حافظ میز و صندلی 
        ما و
        غلام حلقه به گوش ما باشد . 
        خورشید را ببرید .
        بعد از هزاران سال در بدری 
         تبعید و
        گرما بخشیدن به خانه ی ما .
        حلقه به گوشش کنید 
        خانه نشینش کنید . 
        چه بهتر اگر جیکَش در آمد .
        حلقه آویزش کنید .
        عبرتِ این شهر ِ پر از دروغش کنید .
        تا کسی هوس راستگویی نکند.
        ____

        داغ دلتنگی را 
        به دل ما نشاند و 
        رفت . 
        حتی پرنده ها هم 
        بعد از او 
        آواز نخوانند.
        و یک. دل سیردر آسمان بی نور
         پرواز نکردند .
        تاریکی و سیاهی به رنگ شفق .
        گفتند : بخوا بید 
        که بهار می آید کُمبُزه با خیار می آید . 
        همه در لاکِ خموشی فرو رفتند. 
        روزها خواب و 
        شب ها به دنبال گنج های پنهان 
        در خانه همساده .
        به قول خودشان 
        تعاملی بود ؟ 
        بی حد و اندازه.
        _
        خورشید بانو 
        دلتنگی نکن .
        تب داری 
        بی تابی نکن .
        ____
        که اینان 
        دهکده های آرامش را کردند . 
        منزلگاه ی غریبه .
        سروده و نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) 
        امیدی - شی راز 
        به تاریخگاه ی - 16 / بهمن ماه / 1398
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۱۱
        بسیار زیبا و جالب بود
        مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۳۷
        درود برشما خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۰۰:۴۱
        درود مهربانو
        قلمتان نویسا
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۰۸
        درود بزرگوار
        مانا باشید به مهر
        علی حاجی حسینی
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۱۹
        افرین ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
        مهدی نساجی
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۱۴:۵۷
        داغ دلتنگی را
        به دل ما نشاند و
        رفت . حتی پرنده ها هم بعد از او آواز نخوانند.
        درود بانوی شاعر...... خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۴۶
        با سلام
        بسیارعالی و زیباسرودی بود
        درو خندانک خندانک خندانک دشاعروادیب بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا بنایی
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۱۶
        سلام و درود
        بسیار زیبا بود
        بر قرار باشید
        خندانک
        یدالله عوضپور    آصف
        شنبه ۹ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۵۰
        گلبانوی گرامی درودبرشما
        سال نو مبارک
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4