سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        بوی پیراهن عید

        شعری از

        علی سعیدی بینوا

        از دفتر وحشتی تر از قانون امروزم نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۵۲ شماره ثبت ۸۲۹۰۵
          بازدید : ۵۰۲   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ‍ بوی پیراهن عید
        عشق ، تدوین‌_نِگر ِ نبض ِ بهار آمده ای!
        یا که با روحیه ی خاطره دار آمده ای؟
        طرح تشویش خیالی ست که از کنگره ات
        نفْس ِ تحلیلگر ِ نغمه و تار آمده ای!
        باز با تعرفه ی دشت و دمن سبز شدی؟
        سر زده از دل ِ اسفند به بار آمده ای!
        بوی پیراهن عید است! چه بر تن داری؟
        نکند عشق ، به دیدار نگار آمده ای؟
        عشق ، برجسته ترین نقش منبت کاری ست
        روی دیوار دلم ، بر سر ِ کار آمده ای؟
        باز گنجشک ِ شرف از تو چنین میخوانَد
        باز کن قفل در ارکان دیار آمده ای!
        این همه سفسطه ی شاعری ام را ول کن
        #بینوا در وطنش مُرد ، چکار آمده ای؟

        #علی_سعیدی_بینوا
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۴۱
        شورانگیز و زیبا بود
        عید مبعث مبارک خندانک خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        به به به
        بسیار عالی و دلنشین
        ماشاالله برادرعزیزم
        درود علی جان خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۴۴

        سلام :
        درود بر شما
        ----------------- خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهــــــــــــارا خیـــــــز و زان ابرِ سبک‌رو
        بزن آبــی به روی ســـــــــــــبزه ی نو

        گهی، چون جویبــــــــارم نغمه‌آموز
        گهی، چون آذرخشم رخ برافروز

        هنوز این‌جا جوانی دلنشین است
        هنوز این‌جا نفس‌ها آتشین است . ه - ابتهاج
        --------------------
        نوروزتان خجسته
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۰
        سلام وعرض ادب
        زیبا وبامحتوا سرودی بود
        استادبزرگوار وعزیز
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۳۱
        سلام
        هزاران
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی معصومی
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۰۷
        درود و عرض ادب
        ارجمند
        قلم توانایتان مستحکم
        بهاران خوش..... خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۸:۴۴
        درود شاعر گرامی
        زیبا سروده اید
        مانا باشید به مهر
        عیدتان مبارک
        لیلا امریاس(پریسا)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۴۲
        زیبا سرودید
        درود بر شما
        خندانک
        محمدعلی رضاپور(مهدی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۳۰
        سلام و احترام،
        همان طور که احتمالا می دانید، سروش، سه گلشن، و شعر سبز(چندآهنگ)، قالب هایی تازه و توانمند در شعر فارسی اند که شایسته است بیش تر خدمت اهالی فرهیخته ی ادبیات، شناسانده شوند.
        برای آشنایی بیش تر دوستداران این مقوله با قالب شعری سروش، چند سروش کوتاه تقدیم تان
        می شود:

        1- گفتن از عشق، کار سختی نیست/
        خوب گفتن، شکار سختی نیست/
        فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//

        2- برگ زرد خزان، خودش را، ریخت/
        با هوا و زمین و آب آمیخت/
        برگِ بی بار چون تمشک نبود.//

        3-“علّیَت” داشت نخ نما می گشت/
        فیلسوفی پی خدا می گشت/
        عارفی از عُروج بر می گشت/
        حرف نابش به دل گرامی گشت:/
        “نور”، مجهول نیست؛ اثبات است.//

        4- پسر و مادر، آخرین دیدار/
        اشک ها: شعله های آتشبار/
        رفت و ماند. استخوان که شد، برگشت.//

        5- تاک تا شد، به جرمِ پاکی مُرد/
        ایستاد. اوفتاد. خاکی مُرد/
        مردِ خاکی به دردناکی مُرد/
        زنده ی جاودان، غریبِ زمان.//

        6-در زباله، پیِ غذا می گشت/
        تازه از اختلاس بر می گشت/
        اختلافات… . //

        7-روز، شب شد. دوباره شب آمد/
        خام ماندیم و صد لقب آمد /
        آخرش جان ما به لب آمد/
        خام تا خاک ….//

        8-پَست را اوجِ سرفرازی بُرد/
        به حقیقی ترین مَجازی بُرد/
        توی بازی بُرد/
        تبلیغات.//

        9-رفتم از کوهپایه تا قله/
        وقتِ برگشت گشت/
        (وای! تا پایین/)
        دره – دره … .//

        10-دستت آماده کن!/
        “دل گِرو در کِرِشمه های تمشک!”//

        11-دل گدازنده، دلنواز آمد/
        باز با ناز و سرفراز آمد/
        کاشکی داشتم دلی، دلکی .//

        12-آفتاب غروب و کشتی و آب/
        موج بی تاب و التهاب و شتاب/
        آی دریا! بیا مرا دریاب /
        مثل ماهی به ساحل افتادم(افتادَه م) .//

        13-مِه چه زیبا نِشَست بر تنِ دشت/
        ناز و نرم از کنار دشت گذشت/
        خاطرات تو در دلم آمد/
        نازتازان و بی گذشت گذشت/
        باز، گلگشت، نوعروس، خیال
        (خوانش دیگر: باز، گلگشتِ نوعروسِ خیال .)//

        14- ماه در کوهسار، زیباتر/
        بادِ نرمِ بهار، زیباتر/
        یار، چشم انتظار، زیباتر/
        دل من، بی قرار، زیباتر/
        در شبِ عشق.//

        15-هر سری سرسپرده ی چیزی ست/
        بسته بر حلقه ی دلاویزی ست/
        مرغکِ شاخسارِ گلریزی ست/
        من تو را دارم.//

        16-هرچه که هست و جزئی از هستی ست/
        همزمان، شعرِ عقل و سرمستی ست/
        همه ی هستی اهل همدستی ست/
        رازها واحدند و گوناگون.//

        17-کِرم، پروانه می شود روزی/
        غوره، فتّانه می شود روزی/
        این زمین، خانه می شود روزی/
        خوار نشمار.//
        ابراهیم آروین
        دوشنبه ۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۹:۳۲
        درودهادوست‌شاعرم
        زیباست خندانک
        ماناباشید خندانک
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        سه شنبه ۵ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۵۶
        بر تو ای خوب تر از حس بهار
        ای سراسر همه شور
        بر تو اندازه ی پرواز سلام
        قدر یک دامن احساس
        درود!
        سبدی سیب
        دو دستی که پر از عطر دعاست ؛
        با نگاهی که به راه قدمت دوخته ام ؛
        و به انگشت خیالی همه سبز ،
        که به دیوار امیدم زده تصویر تو را ؛
        و به تعداد نفس های همه عالمیان ،
        از خدایی که پر از معجزه و عشق و صفاست ؛
        درود و درود و درودو دو صدها بدرود

        عالی درود بیکران استاد بزرگوار
        یحیی بزرگی پور
        پنجشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۹ ۰۷:۴۰
        🌷🌷🌷
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4