سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دیر آمدی ...

        شعری از

        علیرضا مسیحا

        از دفتر عاشقانه نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۴۹ شماره ثبت ۸۲۲۳۸
          بازدید : ۵۵۲   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا مسیحا

        آمدی؛ آن زمان که دل کندم
        از نگاه به عکس بر دیوار
        تشنه بودم؛ شهید شد چشمم
        از عطش های حسرت دیدار
         
        دیر کردی، زمان مرا برده
        فکر ماندن به سر ندارم من
        دستهایم ببین که می لرزند
        جان نمانده دگر درون تن
         
        حال جویای حال من گشتی؟!
        با وفا این زمان دگر دیر است
        آن جوانی که عاشقت بوده
        قامتش خم شده دگر پیر است
         
        من که ضرب المثل نمیدانم
        شاعرم از تو شعر میگویم
        هرکه از دل رود، زدیده رود
        این چنین نیست من تو را جویم
         
        کاش بودی و یا که میدیدی
        تو که رفتی شبانه، تب کردم
        روزها را برای آمدنت
        به امید وصال شب کردم
         
        با نگاهت در آن شب آخر
        آذرخشی درون قلبم خورد
        تو که رفتی تمام من هم رفت
        عاشق خسته ات همان شب مرد
         
        علیرضا مسیحا
        چهارشنبه 14/11/1398
        ساعت: 17:45
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۳۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و غمگین بود خندانک
        مهدی ملکی الف
        پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۴۵
        احسنت
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۳
        سپاس
        ارسال پاسخ
        فروغ فرشیدفر
        پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۵۲
        به به...بسیار زیبا بود جناب مسیحای گرامی🌹
        آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا....
        🌹🌹🌹🌹
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۲
        ممنونمممممممم خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۲۴
        سلام :

        درود بر شما .----------------------------------- . خندانک
        ..........
        نخوان دیگر که آتش در تنِ نیزار می گیرد
        دلــم از درد تنهـــائی کبوتــــر وار می گیرد

        قلــم بر کاغـــذِ کاهی نمی لغـــزد به آسانی
        هنوز از گفتن دردم دل خـــودکار می گیرد

        به جُــرم"شعر آزادی"درون خانه محصورم
        تمام لحـــظه هایم را در و دیـوار می گیرد

        گمانم کس نمیداند که این محصور زندانی
        بجـای بوسه بر گلهـا لب از سیگار می گیرد ... علی قیصری
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۵۷
        ممنون از محبتتون خندانک
        ارسال پاسخ
        سید فتح اله هاشمی
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۰۶
        سلام.عجب شعر قشنگی خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۵۸
        لطف شماست
        ارادتمندم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4