« پاي وفا »
پای وفا بر انگیخت بر ماسوای1 عالم
دست دعا بر افراشت ، بر خالق دو عالم
درهرکجا گذرکرد، درسی زِ تربیت خواند
درسی که آن نوشتس ، شد رهنمای عالم
از عالم قیامت ، هر صحبتی که بنوشت
بیرون نبوده معناش ، از صحبت دو عالم
درهرکجا قدم زد ،حکمی زِ حق عیان کرد
با حکم حق همیشه ، پیوند زد به عالم
اسرار معرفت چیست ، جز حرف معنویت
از حرف معنویت ، پُـر کرد سطح عالم
ای عارفان بسنجید،هر نکته ای زِ حرفش
حرف وحروف آن گفت معنی رسد به عالم
ایام نوجوانی آن آشنـا به حق بود
تا آنکه روز پیری شد آشنای عالم
فرد بشر چنین باش ، تا بلکه خود توانی
صحبت کنی زِ عقبي2، در این مدار عالم
پابست امر حق باش ، تا عاقبت ببینی
ختم پیمبران گفت : این نکته را به عالم
جانا به طرز کارَت ، برعاقبت مبین باش
تا معنی اش ببینـی ، انـدر فراز3 عالم
خود ای حسن تو بشنو ،حرف پیمبرت را
تا همچو آن پیامبر(ص) صحبت کنی به عالم
٭٭٭
1- همه موجودات و مخلوقات 2-جهان باقي- آخرت 3- بلندي
روح شریف پدر ارجمندتان شاد و یاد عزیزشان گرامی
زنده باشید و سربلند