دلم نمی خواهد
قلم بزنم
در این پیاده روها
قدم بزنم.
با دلی خوش
اگر بگذارنند دلی سیر قدم بزنم
و ترانه ها و شعرهام را
زمزمه با پرنده ها و
سروهای آزاده بکنم .
جایی که تمام سنگ فرش ها
مامور شده اند
ترا زمین بزنند .
تا تسلیم به شر این و آن شوی .
صدای
حنجره ی زخمیت
پینه های انگشتانت
بر اثر فشار قلم
را در جیر ینگ جیرینگ
جیب کدام عالیحناب
باید شنید.
کدخدایش میهمان نواز است ،
اما خود نواز نیست .
جایگاه هنرمند خودیش
را کمتر از یک صندلی چوبی می داند.
تمام بلیط ها هنری و تفریحی
نام این و آن دارد .
جز رفتگر پاکدست محله.
بر ایشان حلال.
خود و بچه هایت را
محروم از حق خود می کنند.
حرام بر خود و فرزندانت.
کسانی که فکرش را نمی کردی .!
خُطور نمی کند
اصلا به ذهنت .
مثل ماشیند
که طبق فرمان،
دروغ
بر مغزطفلان معصوم
تزریق می کنند.
خبر. خبر
با دلالان هنر فروش عکس می گیرند .
شیرازه
نماد چیست ؟
ظلمت کده ای
که همه با دیدِ
لنز یکسان می نگرند .
تفکر یکسان.
زند ه هایی
که هر روز و شب
خود را با فلش ِبرنامه ی
از پیش ساخته شده ؟
به شارژ اصلی
به نام تریبون
وصل می کنند.
نوشته ی _ روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
1398/12/7
جالب و زیباست
مبین مشکلات جامعه