يکشنبه ۲ دی
صدایش شعری از زهرازیدآبادی(نازلی)
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۰۷ شماره ثبت ۸۱۸۴۰
بازدید : ۷۷۰ | نظرات : ۳۳
|
دفاتر شعر زهرازیدآبادی(نازلی)
آخرین اشعار ناب زهرازیدآبادی(نازلی)
|
صدایش نی چوپانی بود
که سحرگاه گله اش را گرگ برده بود
همانقدر محزون
همانقدر پر خون
صدایش شر شر باران به ناگاه بود
که خانه ایی را در غروب خراب کرده بود
همانقدر شدید همانقدر عظیم
صدایی که مسخ می کند مرا
در جایی بین رفتن و نرفتن
چشمانم توان بسته شدن ندارد
جسمم در همانجا بند میشود
تا روحم پرواز کند
در عالمی که نمی دانم کجاست
مرده ی زنده ایی می شوم
که قاتل و احیاگرش اوست
و در جنونی که نمی دانمش عرق میشم
اری از صدایش فقط یک جنون می ماند
|
|
نقدها و نظرات
|
درود برشما ...تشکر | |
|
ممنونم | |
|
سپاسگزارم | |
|
سپاسگزارم | |
|
درود | |
|
درود ..ممنون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
یک جنون می ماند
درود بانو
زیباقلم زدید