درودتان شاعر گرانقدر جناب زارع عزیز و نازنین
سپاسگزارم به مهر نازنین آشنائیتان موجب سرافرازیست،
و اما عشق مقوله ایست که درین مقال نگنجد ، بسیار اندیشمندان در وصف و تبیین آن به عجز درماندند
حضرت مولانا می فرماید:
در نگنجد عشق در گفت و شنید
عشق دریایی است قعرش ناپدید
قطرههای بحر را نتوان شمرد
هفت دریا پیش آن بحری است خرد
آنگونه که اگر بخواهیم در اوصاف عشق سخن رانده و ویژگیهای آن را بشماریم، اگر صدها بار داستان خلقت از نو تكرار شده و هر بار قیامتی بر پا شود، باز شرح عشق به اتمام نرسيده و جاري و ساري است.
که درین مورد باز حضرت مولانا می فرماید:
شرح عشق ار من بگویم بر دوام
صد قيامت بگذرد وآن ناتمام
هر چه گویم عشق را شرح و بیان
چون به عشق آیم خجل باشم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است
لیک عشق بیزبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
پس عشق را نمیتوان توصیف و تبيين و تفسير کرد و نگاشت بلکه عشق وجهی ادراکی و شهودی است .
به تعبیر این کمترین:
تا بلیٰ گفتيم در روز الست
عشق آمد بردل و جان ها نشست
س -م -ط
پس عشق به مفهوم علوي آن روشنگر باطن و راهگشاي طريق و شعشعهء ضمير است ، وديعه ايست فطري و لاهوتي كه فلسفه حيات فارغ ازآن متصور نيست.
تا دعاکرد مرا مرشد میخانه ء عشق
گشت آغاز به مهتاب شب افسانهء عشق
چون به ظلمات نیابد دل ما آب حیات
روشن راه شد اسکندر فرزانهء عشق
س- م - ط
ارادتمند
سیدمحمدطباطبايي
بسیار زیبا و پر معنی است