سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 22 فروردين 1404
    13 شوال 1446
      Friday 11 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        جمعه ۲۲ فروردين

        تمام عمر

        شعری از

        حامد برزگر

        از دفتر شعر و خیال نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۲۳:۵۱ شماره ثبت ۸۱۵۹۱
          بازدید : ۴۴۷   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حامد برزگر

        تموم عمر صد بهار، محو محال گشته ایم 
        عطر خیال پاش شده،بس که بخواب رفته ایم
        باغ بهشت گم شده ،بس که سراب دیده ایم
        راه هزار گُل ولی ،خار خزان چیده ایم
        هر که نقاب چهره ایم ،می شکنیم چهره ها
        در پس هر کُشتنی ،می نگریم صد نگاه
        همچو کبوتر شده ایم، پر زده ایم هر چه سوی
        گشتُ گذار کرده ایم، حال تو خوای هر چه گوی
        عالمیان تجربه ، عارف خود گشته ایم 
        آدمیان تا به کی ، مرگ تو را خنده ایم
        هر چه که بود هر صدا،می شنویم در جهان
        قافل از آن لحظه ایم، می شکنیم در زمان
        حال که اوج رفته ایم،صد جور جار زده ایم
        جان کدام مُرده را ، شامِ شکار کرده ایم.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۲۲:۵۰
        جالب و زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        حامد برزگر
        حامد برزگر
        يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۳۴
        خندانک خندانک سپاس
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۱۲
        سلام
        درود بر شما ...
        -------------------------------- خندانک
        حامد برزگر
        حامد برزگر
        يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۳۵
        خندانک سپاس
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۰:۳۶
        باعرض سلام وارادت
        لذت زیادی بردم
        پاینده وبرقرار باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        حامد برزگر
        حامد برزگر
        يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۳۵
        خندانک خندانک سپاس
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۱۲
        سلام دادا شغرت جالب بود میتونست خیلی بهتر بشه
        استعداد زیادی داری خندانک
        فقط گاهی وزن شعرا بهم می‌ریزه اونم درست میشه خندانک
        حامد برزگر
        حامد برزگر
        شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۲۶
        قربان شما اینکه جالب بود واستون نظر لطفتونه
        و اینکه میتونست جالب تر بشه
        شما جالب ها رو بنویس بزار تو سایت
        بقیه استفاده کنند فیض ببرند.
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        يکشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۰۸
        حالا یه تعریف کردیم الکی
        دیگه دور برندار کسشعرات به درد عمت میخوره خندانک خندانک
        مرگ تو را خنده ایم
        یعنی چی مثلا خندانک
        حامد برزگر
        حامد برزگر
        دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸ ۰۸:۴۴
        چه بی ادبی تو
        در ضمن این ها رو از کجا میاری
        از تو آهنگ های هیچکس و .....
        زمین گرده میگرده به دوران
        یه روز میفهمی بالایی
        آخه کدوم خنگی فکر کرده زمین
        مستطیله
        که تو اومدی تو شعر بهش گفتی
        زمین گرده
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۰۱
        اینو واسه آدمای شل مغذی مثل تو گفتم خندانک
        حامد برزگر
        حامد برزگر
        دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۴۹
        مغز اینجوری نوشته میشه
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        معلمت همه شوخی و دلبری آموخت جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین به چین زلف تو آید به بتگری آموخت هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت برفت رونق بازار آفتاب و قمر از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
        شاهزاده خانوم

        دل های ما به صحن حرم خوش نمی شود ااا ما هم چنان کبوتر بی آشیانه ایم
        محمد حسنی

        م گفته ها را شنیدیم ناگفته ها را در بغضی فرو بردیم دیدیم رسیدن ز گفته ها نمی آید
        شاهزاده خانوم

        درویش ها به فقر خیانت نمی کنند ااا ما دست های پوچ به یک هیچ قانعیم ااا بیت دوست داشتنی بود بازم نوشتم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        قلبم چنانش می تپد کز پیرهن بیرون جهد ااا آیَد کنار قلب تو عشق و سلام ات بر دهد ااا بخشی از یک غزلم ااا سپاس بدروددد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1