علی
علی مقصود یزدان در زمین است
علی تفسیر قران مبین است
درون کعبه او آمد به دنیا
به این معنا که مردم ،قبله این است
گره گشا
با آدم از ابتدا بلا بوده و هست
بر غصه همیشه مبتلابوده و هست
رو کرد چو مشکلی به تو غصه مخور
زیرا که علی گره گشا بوده و هست
آغاز وجود
سرمنشا ٕ هر بود و نبود است علی
دیباچه ی آغاز وجود است علی
منظومه هستی همه ممنون ازاوست
برخیمه افلاک عمود است علی
باده
یک عمر بدون باده می رقصیدیم
بی عشوه و بی افاده می رقصیدیم
دلخوش به صدای دست و تنبک بودیم
چون شعله شمع ساده می رقصیدیم
نور حق
از ان روزي كه نور حق جلي بود
تمام هستي حق منجلي بود
قسم بر قدرت بي منتهايش
علي بود و علي بود و علي بود
حسن ختام
در شهر شما عشق حرامست،افسوس
دیوانه شدن جرم تمامست،افسوس
ابروی تو آغاز هزاران غزلست
این مطلع خوش حسن ختامست،افسوس
ساقی کوثر
آتش به دل ساقی کوثر کردند
زان جور که با علی اصغر کردند
دیدند لب عطش نمایش امّا
با تیر گلوی خشک او تر کردند
سید علی کهنگی
می آید از سما این ذکر منجلی
حیّ علی العلی،حیّ علی العلی
خواهی دلت شود،شفّاف و صیقلی
حیّ علی العلی،حیّ،علی العلی
سید علی کهنگی
رضا(ع)
دیباچه ی مهر و مهربانیست رضا
سر چشمه ی فیض آسمانیست رضا
دانی که چرا به عشق او دل بستیم
زیرا که امید زندگانیست رضا
سید علی کهنگی تیر1398
نگاه
اوّل به نگاه رخنه در جانم کرد
آنگاه به خوان عشق مهمانم کرد
زان پس من و یک عمر دویدن با آه
اینگونه مرا اسیر دورانم کرد
سید علی کهنگی1398
امام جواد (ع)
حضرت جود و کرم،مولای عشق
قامتت شایسته ی شولای عشق
زهر کین طاقت ندارد نور را
گرچه باشد همسر آقای عشق
سید علی کهنگی مرداد1398
غدیر
شده عید غدیر آغاز مستی
علی ای سرور و مولای هستی
من ار گویم که ای تکفیر گردم
تو خود ای کاش می گفتی که هستی
سید علی کهنگی مرداد 1398
خندهٔ تلخ
ای آنکه مرا به درد ،بار آوردی
با خنده ی تلخ و سرد،بار آوردی
از جور تو همچو کوه گشتم محکم
احسنت به تو که مرد بار آوردی
سید علی کهنگی مرداد 1398
امام رئوف
ذکر رضا رضا ،نورالفواد ماست
مهمان او شدن،زادالمعاد ماست
حاجیّ کوی او حاجت روا شود
باب الجواد او، باب المراد ماست
سید علی کهنگی. شهریور1398
برادر
کربلا دشت غم و اندوه بود
دشمن آنجا بی حد و انبوه بود
قوّت قلب حسین ابن علی
یک برادر بود،امّا کوه بود
سید علی کهنگی. شهریور1398
زینب (ع)
زینب که عقیله ی بنی هاشم بود
سر لوحه ی صبر،بر بنی آدم بود
هر چند اسیر و دست بسته می رفت
بر زخم هزار کاروان مرهم بود
سید علی کهنگی. شهریور1398
کوفی
از کوفی و شامی که مرامش ستم است
پیمانه ی تاریخ پر از اشک غم است
ده ها سده زان واقعه بگذشت و هنوز
از کرب و بلا هر چه که گویند کم است
سید علی کهنگی .مهر1398
الوعده وفا
گفتی که شبی تو را جوابت بدهم
از لعل لبم شراب نابت بدهم
گفتم که عزیز،اینک الوعده وفا
گفتی که بخواب تا به خوابت بدهم
سید علی کهنگی آذر1398
یلدا
من همچو نسیم،شوق بازی دارم
با قاصدک کوی تو، رازی دارم
یلدای تمام قصّه هایم برگرد
از غصّه ی تو شب درازی دارم
سید علی کهنگی آذر 1398
آبی
یکی سرخ و یکی آبی پسنده
یکی لبهای سرخابی پسنده
دیبا
طلایی موی آبی چشم زیبا
چه ترکیبی! فریبنده! فریبا
تو را با رنگ، انگار آفریدند
چو گلهای نفیس نقش دیبا
سید علی کهنگی آذر 1398
سلام
صبح آمده ای دلبر مغرور، سلام
ای بی خبر از این دل رنجور ،سلام
یک عمرصدای من به گوشت نرسید
من باز رسانم به تو از دور،سلام
سید علی کهنگی آذر1398
وسعت عشق
از من به دل تو گر که راه است بگو
احساسم اگر که اشتباه است بگو
از وسعت عشق من که دریاست مگو
در تو کششی اگر چو ماه است بگو
سید علی کهنگی آذر 1398
ه
گیسوی سیه
سر گشتهٔ خسته را تو گمراه مکن
بر من نگه نیمه چنان ماه مکن
گیسوی سیه که می دهی مفت به باد
عمر من عاشق است،کوتاه مکن
سید علی کهنگی آذر 1398
زیبایی
هر جا که تویی روز و شبش زیباییست
با تو غم عشق و تعبش زیباییست
گیرم که میسّر نشود دامن وصل
سختی و فراق و طلبش زیباییست
سید علی کهنگی آذر 13998
لبخند
صبح است برایم گل لبخند بیار
شور غزل از غنچهٔ چون قند بیار
من شاخه ی بی بار درخت عشقم
آغوش گلت برای پیوند بیار
آدم
صد آه ،که هیچگاه عاشق نشدیم
با حضرت عشق،صاف و صادق نشدیم
هر چند زمین دوباره شد منزلمان
ما هم،چو پدر آدم سابق نشدیم
زینب
برای عشق،همراز آفریدند
گل زهرا ست،با ناز آفریدند
مبارک باشد ای مولا قدومش
که زینب را سر افراز آفریدند
نسیم عشق
صبح آمده،عاشقانه لبخند بزن
دل را به نسیم عشق پیوند بزن
شکرانهٔ آنکه باز خورشید دمید
یک بوسه به روی ماه فرزند بزن
بانوی سپید پوش
صبح است بیا ترانه ای ساز کنیم
در های غزل به روی هم باز کنیم
بانوی سپید پوش رویایی من
تا درگه حق بیا که پرواز کنیم
در وصف ائمه اطهار (ع)
دستمریزاد
قلمتان جاودان