- دستِ تو:
بارانی است
هوای پاییز دل ام،
بگذار خیس گردم
چتری آرزویم نیست!
تا دستانت را دارم.
- کجا بیابمت؟:
گم شده ام میان نبودن هایت
بودنت خاطره ای است گنگ
که دیگر در خیال هم نمی آید
ای مستتر
میان غربت غمناک
کی و کجا بیابم تو را!؟
- گیاه خشک:
سرو سهی نیستم
که زمستان را نفهمم
گیاهی خشک ام!
پاشیده ام ز هم
از تازیانه ی روزگار.
- مرغ جان:
تا زنده است
مرغ جانم در این قفس
از عشق
دانه ای در برش بپاش!
گاه و بی گاه.
- سرباز جبهه ی دلدادگی:
ناتوان ترین
سرباز جبهه ی دلدادگی منم
تمام من را تسخیر میکنی
و با چشم هایت
دست هایم را خلع سلاح می کنی
و می شوم اسیر
اسیر عشق تو
- درک عشق:
لابُد درک عشق
از حد تصور ما خارج است
که من بی هوای تو
خفه می شوم!
و تو در خیالات من،
غرق!.
- جمعه ها:
و جمعه هایم
خیس اند از نبودنت
با لهجه ای از سکوت
و صبحی خسته
که تا به ظهر می رسد
دمار از من در می آورد
عصرهاي رنگ دلتنگی اش.
- پنجره ها:
آبستن است کوچه
بغض آمدنت را...
من به درک!
پنجره ها را
دلنگران نکنی.
- بی غیرتی:
ماه را
به آغوش کشیده ای!
پاهایت را
به بوسه های راه سپرده ای!
موهایت در دست نسیم!
و من...
چه بی غیرتم!
- دست زمانه:
پیله وار،
سخت در خود می پیچیدتم!
تنهایی و نبودنت...
تا دست زمانه
چگونه،
پروانه ام کند!.
- دستان تو:
سیب گاز زده ی عمرم را
به جویِ عشق تو سپرده ام
خوب می شود،
شاخه ی دستان تو
از آب بگیردم!.
- سرگذشت:
خیابان های شهر
پر است
از آواز تنهایی من
چگونه نمیشنوی,
سرگذشتم را؟!
نقل زبان تمام گنجشک های شهر است.
- من منهای تو:
هیچ گاه ریاضی یاد نگرفتم
آنقدر که
در تمام عمر
نفهمیدم
من منهای تو
چرا می شود: درد!
- بگو دوستم داری:
باز هم بگو
دوستت دارم
برای هزارمین مرتبه
راستش، دوستت دارم های تو
راست هم که نباشد
به دلم می نشیند.
- لب های شراب آلود:
هرگز شرابی ننوشیده ام
که مست شوم
همین لب های پر از مَی تو
شراب آلود ترین خُم دنیاست
بوسه ام برسان.
- دوست داشتنت:
دست خودم نیست!
جلویش را نمی توانم بگیرم
هر جا که باشد
فرقی نمی کند!
دوست داشتنت
از من سر ریز می شود.
- چشمانت:
هجوم قوم مغول است،
چشمانت!
به یک نگاه
خراب می کند،
هستی ام را!
- اشک درخت:
در کوچ پرنده ها
زمین می ریزد
چون اشک
درخت
برگ هایش را.
- خیسم از خاطراتت:
هر کجا هستی
مهم نیست
من اینجا
خیسم
از باران خاطراتت.
- هوای دلم:
آنجا را نمی دانم!
ولی اینجا،
هوای دلم ابری است!
چند روزی است،
خورشید نگاهت نمی تابد.
- ماه بی قرار:
ماه را نگاه!
چه بی قرار
برای دیدنت،
از پشت ابرها
سَرَک می کشد!.
- عشق:
و عشق
بُغضِ است
فرزند دوری و دلتنگی
که هر نیمه شب
گلو گرفته
و جان مرا...
- گوش نمی کردند چشم هایت:
عمری با نگاهم گفتم:
"دوستت دارم"
ولی افسوس!
گوش نمی کردند؛
چشم هایت!
- اپرای زندگی ام:
پشت پنجره ایستاده ام به انتظار!
سمفونی باران،
روی شیروانی ها،
می نوازد به ضرب!
دیگر بیا
اپرای زندگی ام را
صحنه گردانی کنی.
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
#شعر_کوتاه
┏💕━━━━━━━━━━•┓