از خنده های زورکیِ بد فرم
از چرت و پرت گفتن تو ماشین
از خواب و هفت رب کم ساعت ها
و از صدای مسخره ی دین دین !
میرم که گوش هام و بچرخونم
هی پر کنم تشر بزنم ...دختر !
میرم که کور و کر بشم از دنیا
میرم به سنگ و لنگ فقط نفرین !
از من به چشم های خودم... لعنت
از کفش من به پای خودم ... لعنت
از مادرم به جای خودم لعنت
از بوسه ها به جای شما مورفین !
آغوشت و پیاله ی دریا کن
آبی آب از تن من بهتر
بخت لبای هردوی ما شوره
شوریِ آب از قدغن بهتر !
با شعر های مسخره بازی کن
با حد و مرز و تبصره بازی کن
با موی من که یکسره بازی کن !
چی از حصار کردن زن بهتر ؟!
من پشت پلک های تو مصلوبم
لختیده خون به قوطی مشروبم
من هرچقدر هم بخورم خوبم !
زن هرچقدر گیج و خفن بهتر !
چشمات ... آخرین سفر من بود
دستات ... جای هر دفه مردن بود !
پاهای من برای رسیدن بود
حتی برای باقی طوفان ها
شب .... انتهای روشنی مقصد ...
شب .... مغز های خونی از دم رد
شب میشود ...و گریه ی بیش از حد ...
تسلیم واضحی ست به پایان ها .!..
#حوریا_صفایی_نسب