سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      آوار ِ نور

      شعری از

      ابوالفضل زارعی

      از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۵ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۱۳ شماره ثبت ۸۰۰۰۴
        بازدید : ۳۶۲   |    نظرات : ۲

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر ابوالفضل زارعی

      ((تقدیمی به دکتر هرمز رحیمیان))

      روان بود ابر تیره روی مهتاب
      دوباره آسمانها تار می شد
      ولی نور از پس ِ ابر و سیاهی
      به روی این شبان آوار می شد

      شتابان می گذشت و محو می گشت
      شهابی آتشین رنگ و درخشان
      شبان با سنگها زیبا بدن بود
      ستاره بر تن ِ شب می شد افشان

      نسیم ِ ناز با دست ِ لطیفش
      تنم را با نوازش نرم می کرد
      در آغوشم به مانند یک هَمبر
      تمام ِ جسم و جان را گرم می کرد
       
      درختان از می ِ مهتاب مست اند
      به رقص آیند با باد ِ شبانگاه
      پریشان کرده موی ِ سبز خود را
      شبانگه بر خیابان و تن ِ راه
       
      خروس ِ بی محل ِ این محلّه 
      به فکر ِ شیون ِ شبگاه خود بود
      همینک در میان ِ خواب ِ شیرین
      بله ، همبستر او با ماه ِ خود بود
       
      مَهیر این کاسه ی پُر گشته از شیر
      ز ِ شیر ِ نور ِ تن لبریز می شد
      دو هفته در حجاب اینک برهنه
      تمام ِ هستی اش سر ریز می شد
       
      چه می شد من در این آوار ِ مهتاب
      کنم پُر ساغرم را از می ِنور
      بنوشم من شراب ِ شامگاهی
      خودم را گم کنم لای ِ شب ِ کور

      گریزم در میان اختر و ماه 
      میان تیرگی ها رنگ بازم
      سوار ِ اسب ِ تند ِ ابر گردم
      به سوی ِ قصر ِ ظلمت ها بتازم

      چه می شد تا تن ِ شب را دو دستی
      چو معشوقی در آغوشم بگیرم
      من ِ شیدا شده بر پیکر ِ شب
      به عشق ِ این هم آغوشی بمیرم
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۷ دی ۱۳۹۸ ۲۳:۲۵
      تقدیمی زیبایی است خندانک خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۷ دی ۱۳۹۸ ۱۳:۵۶
      سلام شاعروادیب گرامی
      خندانک خندانک خندانک
      قلمتان همیشه توانا
      درپناه خدا
      درود برشما
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      5