يکشنبه ۴ آذر
سماع شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۵۰ شماره ثبت ۷۹۸۹۸
بازدید : ۹۵۵ | نظرات : ۲۳
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
وقتی
کَشتی واژگان
غرقِ رویا
می شود
دیگر خزرِ نگاهت
درون مرزبندیِ نفاق
محبوس نیست
تو رونقِ
اتفاقاتِ پسندیده ای
موهای پریشانِ
گردبادِ جنگ را
شانه می زنی
که نسیمی ملایم
پشتِ رُلِ پیانو
می نشیند
پری دریایی وجودت
رهبر اُرکستر
در ساحلِ آسایش
صدف ها را
متحد می کند؛
آوازِ
"بنی آدم اعضای یکدیگرند"
سر بدهند
و مردانی موقر
ساخته شده از شن
دست در دستِ
امواجِ موزون؛
تراش خورده،
به شکلِ دوشیزگان
پایکوبی می کنند
در عمقِ صحنه
زیر نگاه ماه و
تلألو ستارگان
فانوس دریایی
رقصِ گردن می آید
تیرهای چراغ برقِ اِسکله
دف زنان
سماع کنان
دورِ روشنایی مهر
می چرخند و
می چرخند و
لنج ها
در ترُمپت خود
می دمند
که گوشِ قلبِ جهان
از نوای صلح
نوازش یابد...!!
:پ ن
عمق صحنه یا پرسپکتیو این واژه در سینما، ناظر بر شیوه به نمایش درآمدن اشیا و روابط فضایی آنها با یکدیگر در سطح صاف و تخت پرده است، به این معنی که تماشاگر باید دوری و نزدیکی اشیا و فاصله آنها از یکدیگر را در تصویری که میبیند، حس کند. از آنجا که در سینما، تصویر سه بعدی واقعی به تصویری دو بعدی بدل میشود، فیلمساز باید برای خلق توهم عمق صحنه و یک فضای سه بعدی، مراقب پرسپکتیو باشد. هر بینندهای که تصویری را بر پرده سینما میبیند، در ذهن خود برای آن عمق قائل میشود، چون به این شیوه دیدن عادت کردهاست، اما فیلمساز علاوه بر آنکه میتواند روی تخیل تماشاگر حساب کند، در ضمن باید بکوشد که توهم عمق را در صحنه خلق کند و به آن حال و هوای واقعی بدهد.
بنی آدم اعضای یکدیگرند = سعدی
پژمان بدری
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام بودنتان قابل ستایش است | |
|
سماع مولویان قرمز... راستی سلام | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
خرسندم از خوانش گلبرگهایی دیگر از سپیددانههای شما.
سرتاسر شعرتان سرشار است از: تصویرسازیهای زیبا که بسیار بکر و خلاقانه آفریدهشدهاند و مملو است از: صورخیال و آرایههای ادبی دلنشینی؛ چون:
_تشبیهات بلیغ؛ مانند:
«کشتی واژگان»
«خزرِ نگاهت»
«پری دریایی وجودت»
_مراعات نظیرها و تناسب واژگانی؛ مانند: «کشتی»؛ «غرق»؛ «خزر»؛ «ساحل»؛ «شن»؛ «اسکله»؛ «لنجها» «امواج»؛ «فانوس دریایی»؛ «پری دریایی»
_استعارههای مکنیه و تشخیص؛ از جمله:
«موهای پریشانِ گردبادِ جنگ»
«نسیمی ملایم، پشتِ رُلِ پیانو مینشیند»
«نگاه ماه»
«دستِ امواج»
«صدفها... آوازِ بنی آدم اعضای یکدیگرند سر بدهند.»
«و مردانی موقر، ساخته شده از شن... پایکوبی میکنند.»
«در عمقِ صحنه... فانوس دریایی رقصِ گردن میآید...»
«تیرهای چراغ برقِ اِسکله، دف زنان؛ سماع کنان، دورِ روشنایی مهر، میچرخند و میچرخند...» و تلمیح به رقص سماع در عبارات اخیر.
«لنجها، در ترُمپت خود میدمند؛ که گوشِ قلبِ جهان، از نوای صلح، نوازش یابد.»
ضمنا در جملهی اخیر، علاوه بر استعارهی مکنیه و تشخیصی که اشاره شد، آرایههای ادبی دیگری نیز موج میزند:
میان واژگانِ «ترُمپت»؛ «میدمند»؛ «گوش» و «نوا» مراعات نظیر وجود دارد؛ در ترکیبِ «گوشِ قلبِ جهان»، هم تناسب وجود دارد بین واژگانِ «گوش» و «قلب» و هم آرایهی مجاز بادید میآید: «جهان» مجازا به معنای مردمِ جهان است، به علاقهی محلیه.
***
«کشتی واژگانِ»تان اندیشهی مرا غرقِ دریای رویا کرد.
«موهای پریشانِ» شعرتان، شمیمِ شادی را در فضای احساسم گستراند.
و چه زیبا شکل گرفت این صحنهی بدیع:
پری دریایی وجودت
رهبر اُرکستر
در ساحلِ آسایش
صدف ها را
متحد می کند
آوازِ «بنی آدم اعضای یکدیگرند»
سر بدهند.
***
امید که این آواهای دلنشین و پیام تصاویر زیبای شعرتان، همیشگی باشد؛ هماره در بام تا بام جهان، پرچم صلح و آرامش در اهتزاز باشد و مطابق با مفهوم اقتباس نابی که از شعر سعدی نمودهاید، انسان، به واقع، یار انسان بماند!
***
موشکافی مابقی آرایههای ادبی کلامتان و نیز مفاهیم ناب و تصاویر زیبای شعرتان را به دیگر دوستان وامیگذارم.
شاعرانههایتان ماندگار!