سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        دیابت

        شعری از

        محمد شمس باروق

        از دفتر فرا نو نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸ ۰۱:۲۸ شماره ثبت ۷۸۳۷۵
          بازدید : ۷۹۰   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        دیابت یا نجابت
        پدر روز به روز پیر تر می شود
        پسر روز به روز جوانتر
        من لحظه به لحظه شیرین تر
        از چغندر هم سبقت گرفته ام
        شیرین بودن بد دردی است
        از قند تلخی می گیری
        تلخ و تلخ تر می شوی
        سبد سبد استرس بخوری
        می شوی شاعر سبوس دار
        برق فشار قوی یا فشار خون
        گوشت قرمز با چربی
        یا چربی با کلسترول
        کیف دارد اما بد جواب است
        در خانه سگ می شوم
        در اداره برج زهرمار
        من از نجابت دیابت گرفتم
        آنقدر سر به زیر بودم
        از خوردن حرص سیر شدم
        از خجالت سرخ و خرس شدم
        چون خرس قند و عسل شدم
        پیتزا با سوسیس فراوان 
        فراوان چربی و قند دارد
        دبلیو سی شد کاشانه من
        اعصاب تنم  سوزن سوزن
        شدم باریک چون نی
        انسولین خودکاری
        شب و روز فرو کردم به خود
        ریگولار و ان-پی-اچ
        سوراخ سوراخ چون آبکش
        نمی دانم چوپان فداکارم
        یا دهقان دروغ گو
        مثل گاو حسنک ماما می کنم
        مهمان كه مي رسيد
        مادر از خجالت آب مي شد
        پدر ، در صد درجه به جوش مي آمد
        سماور قند ترشح می کرد
        مشتی قند می خوردم
        مشت مشت از پدر
        کوپن قندو چای اعلام می شد
        با احمد و محمود چای مشت نشان
        شام با کتک اضافه
        پدر یک گاو خرید
        حالا که بزرگ شدم.
        نفهمیدم چرا
        همیشه می گفت
        گوساله،کم چای بخور
        !!غلط کردم دیگر مشتی قند با چایی نمی خورم
        الان می فهم که هیچ چیز

        جایگزین شیرینی خامه ای نمی شود
        حتی شیر گاو
        ***


         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۰۶:۱۰
        درود ارجمند خندانک
        خندانک
        بسیار زیباست خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۱۰:۰۳
        خندانک
        درودبرشما خندانک
        زیباقلم زدید خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۱:۱۶
        درود بزرگوار
        روحش شاد خندانک
        مسعود میناآباد ( مسعود م )
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۰۶:۲۶
        سلام
        ---------
        گاهی باید:
        سوار بر قایقِ شکسته‌ی آرزوها،
        مرزهای بیکرانِ بودن را،
        با دستانی شکسته،
        و خالی پارو زد؛
        و قاصدکِ زیبای امید را،
        از سرای سینه،
        پرواز نداد!
        ----------------------زهرا حکیمی بافقی

        درود بر شما ...... خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۰۸:۴۲
        سلام وعرض ادب
        خدمت ادیب وشاعربزرگوار
        مهمان گلواژه های زیبایتان شدم
        زیبا ودلنوازوبامحتوا سرودی بود
        قلمتون سبز
        پایدارواستوارباشید
        هزاران درود
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        اعظم قارلقی
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۰۹:۵۹
        پدر، در صد درجه، به جوش مي آمد
        سماور قند ترشح می کرد

        و در آخر

        !!غلط کردم دیگر مشتی قند با چایی نمی خورم
        الان می فهم که هیچ چیز

        جایگزین شیرینی خامه ای نمی شود
        حتی شیر گاو
        ***

        اینگونه غافلگیر میشویم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خیلی عااااالی
        خیلی عاااااالی خندانک
        علی معصومی
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۰:۲۰
        درود و ارادت
        ارجمند
        خندانک خندانک خندانک
        نقشی آشنا

        شاخه ای خشکیده بین بادها
        هم رگ و هم ریشه شمشادها

        گاه از سرما و گاهی از خزان
        شکوه ها می کرد از بیدادها

        می خزید از باغ تا بیغوله ای
        میگسست از ریشه و بنیادها

        شوکران سوز را سر میکشید
        می خلید از شیون و فریادها

        باز هم یاد آور این نکته بود
        عاقبت ویران شود ایجادها

        بیستونی ماند و نقشی آشنا
        قصه ی شیرینی از فرهادها

        رفته ای از یاد معصومی ولی
        ما هم آخر می رویم از یادها
        علی ناصری(عین)
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۰:۵۳
        خندانک خندانک خندانک درود برشما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۸ آبان ۱۳۹۸ ۲۲:۲۶
        درود برشما خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1