غزل:
دستت به من ده؛ تا دلِ دنیای خوبیها، بیا!
از هرچه غیرِ واقعی، بِنْما، دلِ خود را، رها!
هرگز تو آن کاری؛ که از دستت نمیآید، نگو،
انجام خواهم داد؛ تا، خوشدل کنی، قلبِ مرا!
زیرا، دروغت، میکند، پژمرده حسّ و، حالم و،
افسرده میگردد دل از، دنیای نیرنگ و، ریا!
من با نهان و، نای جانِ عاشقِ خود، صادقم:
با باورِ قلبِ تو وُ، با هر کسی؛ در هرکجا!
اینگونه هم، دارد درونم، انتظار از، مردمان،
با من کنند آنها، به مانندِ خودم، همواره تا!*
تا پاکیِ احساسِ قلب و، سینهشان، ثابت شود،
بهرِ من و، گردم، از آنها شاد تا، بیانتها!
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
*پ. ن:
۱_ «تاکردن»: رفتار، سلوک، معامله. خوب تاکردن؛ یا بد تاکردن با کسی: با او حسن معامله یا سوء معامله داشتن.
(لغتنامهی دهخدا)
۲_ «تا» در آغاز مصراع اول بیتِ ششم، حرف ربط است و با «تا» در انتهای مصراع دوم بیت پنجم،ِ آرایهی «جناس تام» و نیز آرایهی «ردالصّدر علی العجز» دارد.
۳_ «تا» در مصراع دوم بیت ششم، «حرف اضافه» است برای بیان آخر و انتهای چیزی و با «تا» در مصراع اول بیت ششم، دارای آرایهی «جناس تام» و آرایهی «ردالعجز علی الصّدر» است.
۴_ معمولا در کتابهای ادبی برای تعریف جناس تام مینویسند: کلماتی که لفظ یکسان و معنای متفاوتی دارند، در اینجا ثابت شد که حرفها نیز، وقتی یکسان نوشته و یکسان تلفّظ شوند؛ امّا، معنایشان متفاوت باشد، میتوانند جزو جناس تام قلمداد شوند.
🍃🌸🍃
´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
حرفِ دلِ ادبی:
گاهی باید:
سوار بر قایقِ شکستهی آرزوها،
مرزهای بیکرانِ بودن را،
با دستانی شکسته،
و خالی پارو زد؛
و قاصدکِ زیبای امید را،
از سرای سینه،
پرواز نداد!
زهرا حکیمی بافقی (کتاب صدای پای احساس)
🍃🌸🍃
´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*•.¸¸.•*´¨*
ترانه:
شما هرگز، یه دزدی رو،
به خونه، میکنید دعوت؟
چرا افکارِ منفی رو،
کنید توو سینه بیعلّت؟
همون فکرا، که میگیره،
تمومِ حسّ و حالتون؛
همون فکرا که میگرده،
به مانندِ وبالتون...
انرژیهای مثبت رو،
میکنه، از دلاتون کم؛
میونِ باغِ جانهاتون،
میکاره، بوتههای غم...
زهرا حکیمی بافقی
(قطعههای انرژی مثبت)
پ.ن:
ترانهی فوق را بر اساس این سخنِ چارلی چاپلین سرودم:
شما هرگز یک دزد را به خانهتان دعوت نمیکنید، پس چرا به افکار منفی باید این اجازه را دهید تا وارد ذهنتان شده؛ شادیها و انرژی شما را بدزدند؟!
زندگیتان سرشار از صداقت و انرژی مثبت!