شنبه ۸ دی
کاکتوس شعری از پژمان بدری
از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۴۷ شماره ثبت ۷۷۸۵۷
بازدید : ۶۴۰ | نظرات : ۳۵
|
آخرین اشعار ناب پژمان بدری
|
به چشمانت خیره می شوم و اعتراف میکنم
این دو عقیقِ سبزِ یمنی
که هوای دریا و جنگل را دارند
بانیِ نشاطِ قلبِ نخ کش شده ام،شده اند
پیش از تو
به جدِ واژگان؛
کلماتِ میخی باستان قسم؛
رقیق بودن هر رفاقتی،
غلظت داشت و
کاکتوسِ کاستی هایشان؛
تنِ یاور بودنم را به آغوش کشیده بود
کنون سوار بر درشکه ی شناخت
از کویرِ آشنایی ها میگذرم
جایی که دهانِ افکارِ مردمانش
بوی شیر می دهد
و از حرارتِ حریقِ ارزش ها؛
خورشید اعتقاد،
در حالِ ذوب شدن ست...
.
.
.
دردَت به عمرم
شب دارد
برای ستارگان
لالایی می خواند
چه خوب ست که هستی
با وزشِ نگاهت،
عطشِ گدازه های شکایتم
فرو نشست
دیگر وقت آن رسیده؛
میانِ محرابِ آغوشت،
خیمه ی ستایش،برافراشت و
چنان مشغولِ پرستیدنَت شوم
که خدا هم
حسادت کند...!!
کاکتوس
پژمان بدری
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام نهایت دوستی استاد و مدیر مهربانم ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی که بی وجود شریفت جهان نمیبینم سعدی | |
|
سلام بانوی واژه ها هیچم نماند در همه عالم به اتفاق الا سری که در قدم یار میکنم سعدی سپاس که آمدید و خواندید | |
|
سلام راستش همیشه به خودم میگویم وقتی شعر از وزن خارج میشود باید حرفی برای گفتن داشته باشد تا تن بزرگان شعر کلاسیک را در گور نلرزاند اگر شعری ترکیب جدیدی نداشته باشد طور خاصی مطلبی را بیان نکرده باشد پس چه گُلی به سر واژگان زده است عمده اشعار امروزی اخته شده اند از کارهای بدیع... | |
|
سلام گر نظری کنی کند کشته صبر من ورق ور نکنی چه بر دهد بیخ امید باطلم سعدی | |
|
سلام منم کیف میکنم مخدر نشاط تو همیشه اینجا تزریق میکنی | |
|
سلام و مخلصات ما همه چشمیم و تو نور ای صنم چشم بد از روی تو دور ای صنم سعدی | |
|
سلام عزیز دل خوش آمدی گر دست دهد هزار جانم در پای مبارکت فشانم سعدی | |
|
سلام باغبان ِ واژه های شیرین سپاس از آمدنت | |
|
سلام آرام جانم لطفت مستدام | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.