سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        دانشگاه‌نامه (مرثیه ای برای دانشجویان ورودی دانشگاه)

        شعری از

        محمود طیّب

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳ مهر ۱۳۹۸ ۲۳:۱۷ شماره ثبت ۷۷۳۷۶
          بازدید : ۱۰۳۴۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        صدای ارسالی شاعر:
        دانشگاه‌نامه
        محمود طیّب
        * مرثیه ای برای دانشجویان ورودی دانشگاه
         
        1-
        شاعری گمنام هستم، با سلام
        می‌سرایم شعر‌های با مرام
        می‌سرایم با وقاری لعنتی
        از جفای روزگاری لعنتی...
        لعنتی، زیرا هپَندرهو شدیم
        بختمان کج رفت... دانشجو شدیم!!
        آي دانشجوي‌هاي ‌صاف و پاك
        از غم بي‌اسكناسي سينه چاك
        شاعرم من ـ مردۀ تركيبتان
        چنته‌ام خالي‌تر است از جيبتان
        با من اينجا چند بيتي سر كنيد
        غصه را از كله‌هاتان در كنيد
        شاعرم من ـ موبلندي ريش‌دار
        مي‌سرايم با زباني نيش‌دار
        مي‌سرايم با دلي سنگين و تنگ
        از مرام مردمانی هفت‌رنگ
        گرم گفتند اي جوان آگاه باش
        اهل درس و مشق و دانشگاه باش
        آمديم و چيز مرموزي نبود
        آنچنان آش دهن سوزي نبود
        آمديم اينجا در اين شهر غريب
        سر به سر یکریز نیرنگ و فریب!
        توي اين شهر غريب بي‌حفاظ
        آخرش دق مي‌كنيم از هر لحاظ
        مي‌رويم اندوهگين، بي حوصله
        تا مكاني دور و پرت الفاصله
        درس غیر از چیز پوشالی نبود
        هیچوقت آموزشی عالی نبود
        پول ترم و خوابگاه و خانه نيست
        اين مگر بي شرم و گستاخانه نيست!؟
        هر چه فال شوم بيني مال ماست
        فقر همچون سايه‌اي دنبال ماست
        تلخ گشته درس و دانشگاه ما
        رفته تا اقصاي گردون آه ما
        وام پشت وام مي‌گيريم و نيست
        در قبال پول مي‌ميريم و نيست
        دردمان سنگيني شهريه‌هاست
        شهريه بالاتر از مهريه‌هاست
        هركه با اين فكرها مخلوط شد
        دست آخر گند زد ـ مشروط شد
        در بساطي كه به جز تشويش نيست
        هيچ كس راضي به وضع خويش نيست
         
        2.
         
        تا كه دانشگاه رفتن زور شد
        هر كجا چون لانۀ زنبور شد
        مملكت در انقلاب تيپ‌ها
        رفت از اصل و اصالت دور شد!
        شهرها در يورش فرهنگ‌ها
        بندشان در رفت و جوراجور شد
        هر كسي بسته‌ست تا اينجا فلنگ
        طفلكي‌ها مغزشان بلغور شد!
        دختر بيچاره شد قرتي‌مآب
        لاي رنگ و دارو و رژ كور شد!
        بچۀ مردم سراغ بنگ رفت
        شيره‌اي شد ـ مردۀ وافور شد!
        چند سالي دربه در شد سلف‌سلف
        تا ور آمد ـ كوهي از كافور شد
        بعد، وقتي فارغ‌التحصيل گشت
        باد شد از مدركش، مغرور شد!
        چند روزي در همين احوال رفت
        كم كمك فهميد... رنگش بور شد!
         
        3.
        از غذاها كه نگو... بحراني ‌است
        شرح آن خود قصه اي طولاني ا‌ست
        از قضا ناهار را گِل مي‌دهند
        شام را زهر هلاهل مي‌دهند
        روز و شب فکر ژتون، پول ژتون
        شاممان ترکیبی از سنگ و بتون
        مرغ می‌گیریم سرد و خونی است
        سنگریزه توی ماکارونی است
        آنچه هم در قالب ناهار‌هاست
        آخرین فرمول زهر مارهاست
        في‌المثل ناهارتان همبرگر است
        چونکه می‌گیری جهنّم‌برگر است !
        غير همبر پاره‌وقتي كالباس
        لابه‌لایش سوزن و میخ و لباس
        اين دو، تركيبات‌شان معلوم نيست
        راستش را هم بگويم روم نيست
        گر خوري يك‌بار از آن سبزي‌پلو
        دفعۀ بعدي نمي‌آيي جلو
        سوپ‌شان آن‌قدرها هم سوپ نیست
        واي اينجا هيچ چيزي توپ نيست
        صبحدم پا مي‌شوي ـ صبحانه نيست
        هيچ زهر‌الكوفتي در خانه نيست
        خانه هم نه ـ خوابگاهي ريخته
        سقف و ديواري ز هم بگسيخته...
         
        4.
        مي‌نويسم همچنان... از خوابگاه
        خانه‌اي هم‌معني سردابگاه
        دستشویي‌هاي آن بند‌آمده
        هر كدامش نوعي از مردابگاه
        گر بيايد لرزه‌ای نيم ‌ريشتر
        خوابگاه ما شود پرتابگاه
        شب به لطف هر اتاقي نه نفر
        كنج و سقف وكف شود جورابگاه
        كاش مي‌مانديم روي دیپلم!
        تا گلو رفتيم در گردابگاه
         
        5.
        واي واي از دست مسئولان كار
        تا کجا اینقدر در جولان كار
        تا كجا اين قدر هي سگدو زدن
        تا كي و تا چند ما را هو زدن
        رنگمان رنگ عذاب و خواري است
        شكلمان پيش همه تَكراري است
         هيچ كس فردا ندارد حال كار
        بسکه سگدو می‌زند دنبال کار
        توي هر گندي كه بود افتاده‌ايم
        از تورم در ركود افتاده‌ايم
        هر چه مي‌بينيم جز آشوب نيست
        وضعمان خيط است اصلاً خوب نيست
        «عده ای» با یک خلوص سینه‌کوب
        با تو می‌گویند از اخلاقِ! خوب!
        بعد در گوشت شریعت می دمند
        سادگی، خوبی، فضیلت می دمند
        یعنی از وضع تریلیونی مپیرس
        از حقوق بیست میلیونی مپرس
        یعنی ای گندیده در گند قدیم
        همچنان خر باش... مانند قدیم
        همچنان گیر دو کالابرگ باش
        در فلاکت پا بزن... جان‌مرگ باش
        گر فلانی زد نهصد میلیارد
        تو برو خوش باش با یک کیسه آرد
         
        6.
        ...سينه‌مان از بس پر از افسوس شد
        ذهنمان كابوس در كابوس شد
        عده‌اي با پول هردمبيلشان
        رُفته‌اند آفاق را با بيلشان
        ليك دانشجوي بدبخت غريب
        در فلاكت مانده با وضعي عجيب
        بسكه حرف از وام و از اقساط زد
        عاقبت از كوره در شد ـ قاط زد
        بي‌نوا و دست‌خالي مانده‌ايم
        در جنوني احتمالي مانده‌ايم
        مي‌كند اين وضع كم‌كم پيرمان
        تا چه باشد عاقبت تقديرمان
         
        7.
        يك زمستان با تگرگي زود رس
        حمله برده سوي برگي زود رس
        يك جوانه با جهاني آرزو
        پايمال خشم مرگي زود رس!
        سيلي و تيبا خور جبريم ما
        زنده‌ اما در دل قبريم ما
        خر در اين اوضاع كم مي‌آورد
        اسوة سگ جاني وصبريم ما!
        محمود طیّب
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۹:۳۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        مسعود میناآباد ( مسعود م )
        پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۱۵
        سلام :

        بگذار سر به سینه من تا بگویمت
        اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
        بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان ، عمریست در هوای تو از آشیان جداست

        ــــــــ خندانک خندانک خندانک ــــــــ فریدون مشیری
        اعظم قارلقی
        پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۸ ۱۴:۴۷
        زیبااااا خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        زیباااا خندانک
        منوچهر فتیان پور (راد)
        جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸ ۱۸:۵۹
        باسلام
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        عبدالامیر الهی(مسکین)
        جمعه ۵ مهر ۱۳۹۸ ۲۱:۰۵
        درود بر شما شاعر گرانقدر
        بسیار زیبا سروده اید
        پایدار باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        لیلا امریاس(پریسا)
        پنجشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۸ ۰۱:۰۶
        بسبار زیبا
        درود بر شما خندانک
        محمود طیّب
        چهارشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۹ ۲۰:۱۵
        با درود به همه دوستان
        سپاسگزارم از همه دوستان
        با پوزش از اینکه دیر پاسخ دادم
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8