سلام :
لبت نه گوید و
پیداست میگوید دلت آری
که اینسان دشمنی ، یعنی که خیلی دوستم داری
.....................................(محمد علی بهمنی)
_________________________________ .
درود برشما شاعر و قامت بر افراشته ی سپیدار عزیز
شکوهمندانه غرق هجمه مهر ورزی ام فرمودید و سخت شرمنده .
فرموده اید :
شب بود
و
ابریشمِ گیسوان زرین
و در هم تافته ی باکره ترین بانوی آسمان
هیاهوی سکوتی سهمگین
در
پژواک صدای باران...
و تبخالِ بوسه های آتشینِ گل سرخ
واضافه کرده اید:
به کدامین وسعتِ سبز میکِشانی ام - سپید - ؟
اینجا باید تمام میشد .مابقی عشقی کلیشه ایست
..........
عزیز دل اگر کمی دقت میفرمودید متوجه میشدید که
همین الان هم سراینده در « وسعت سبز » به سر میبرد
پس لزومی نیست که گفته شود:
به کدامین وسعتِ سبز میکِشانی ام !!
فرموده اید : مابقی عشقی کلیشه ایست
ابتدا معنی کلیشه را برایتان مینویسم ،
( واژه ای فرانسوی(cliche)-الگو و چالش(مسئله) تکراری
اگه مربوط به کلام باشد:
حرف های شُعاری و پُروپاگاندایی(فرانسوی)،حرف های همیشگی،
تکراری و بازگویی،حرف های از پیش حفظ شده،
تمرین شده یا تعیین شده،قالب های گفتاری زیبا(قِصار) که بهشون عمل نمی کنیم!-
کلام پیش پا افتاده،(سبک) خشک و خَز !-تیکه کلام،وِردِ زبون(زبان)،ملکه ذهن! )
بفرمایید کدام حرف ماها کلیشه ای نیستند
بیش از هزار سال است در محرم کلیشه وار بر سرو کولمان میکوبیم
باز بیش از هزار سال است عاشق میشویم و فارغ
آنقدر از قهر و آشتی و دوست داشتن و درد و غم گفته ایم که دیگر
به قول شما کلیشه ای شده .................
در ادامه فرموده اید :
مابقی عشقی کلیشه ایست
که گویی از دهانِ دخترکانِ سَرِ تنوره یِ سوزنده یِ دِه
واگویه شده است.
ایکاش کمی با حماسه « حیدر بابای » استاد شهریار آشنا بودید
آنوقت میفهمیدید که وا گویه های دخترکان سر تنوره سوزنده ده
هزاران بار صادقانه تر ، زیباتر ، و مهر بانتر از هزاران سروده من و شما و امثال ما شهری های کلیشه ایست
............
...........
ادامه دارد
شعر تان را دوبار خواندم
سه عدد گل سرخ ( غیر کلیشه ای ) تقدیمتان .
بسیار زیبا و شورانگیز بود
مزین به نقد نافذ استاد نصرالهی عزیز