سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شب را گرفته

        شعری از

        سعیده سلماسی (سارا)

        از دفتر شعرناب نوع شعر مرکب

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۷ تير ۱۳۹۸ ۱۰:۵۲ شماره ثبت ۷۴۹۶۲
          بازدید : ۶۸۶   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سعیده سلماسی (سارا)

        «شب را گرفته از دهن ِ بچه مارها»*
        شبتابِ تا به تا شده در لانه های چَشم
        بارانِ شب ،عجین شده باخوشه های خشم
        از آستین ِ تا شده تا خیسِ ریش و پشم
        بُر خورده عکسِ گریه ی او در قمارها
        برعکسِ آس ِ خورده به تصویر روبرو
        برعکس ِانتزاعیِ صد باغِ توو به توو
        درگیرِ دوزخیست که سوزیده تا گلو
        عالیجناب !صفِ شکنِ تار و مارها
        تعقیب کن، خیالِ شبت ، ردّ ِ پام را
        پشتِ سرم بیا،بِکش از کوچه، «نا»*م را
        یا از تمام حنجره ها ، سرْ صدام را
        از او شکسته ،بال و پرِ تُرد سارها
        از مارهای خَر شده در کوچه -باغ ها
        با سرب ها رسیده به بن بست ِ ماغ ها
        وقتی که خون شتک زده بر روی طاق ها
        شب را گرفته باز ، از آغوش ِ غارها
         با یک خدایِ سنگیِ خوابیده در غضب
         با یک خدایِ داغ که افتاده توی تب
         با یک خدایِ تا شده در طیّباتِ شب
        از من وضو بگیر، به آیینِ خارها
        وقتی که بینِ خون و جراحت شناختیم
        هی سجده می روی سرِ قبری که ساختیم؟!
        لعنت به جایِ مُهر ، به تویی که باختیم
        عالیجناب، هی ؛ بِزَنم در فرارها
        باروت معدنم ، تو مرا چال می کنی؟
        سیگارِ روشنم، که تو پامال می‌کنی
        من مُرده،  با کجای تنم، حال می کنی؟
        شب را چشیده از دهنِ تلخ تارها
        هر گوشه رقص ، شورشِ یاغی تبار ها
        مرزی نمانده ، بینِ من و سربه دارها

        *شهرام میرزایی
        * نا : طاقت و توان
        #ساراسلماسی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۱۷:۱۱
        خندانک
        سمانه باقرزاده
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۱۳:۵۸
        سلام سعیده جان
        خندانک خندانک
        موفق باشی...
        توو اوج
        خندانک
        مهدی سالوند (مهدی)
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۱۴:۲۷
        درود بر شما
        زیبا سروده اید
        خندانک خندانک خندانک
        لیلا امریاس(پریسا)
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۱۶:۴۹
        درود
        بسیار زیبا
        همایون طهماسبی (شوکران)
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۱۸:۲۷
        درودتان بانو
        خندانک خندانک خندانک
        رسول رفیقی
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۲۱:۰۲
        وقتی که بین خون و جراحت شناختیم
        هی سجده میروی سر قبری که ساختیم خندانک خندانک خندانک
        منوچهر منوچهری (بیدل)
        يکشنبه ۹ تير ۱۳۹۸ ۱۹:۵۵
        درودتان باد بانو زیبا بود تشکر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۸ ۱۳:۱۲
        احسنت
        آفرین
        خندانک
        سعید فلاحی
        جمعه ۱۲ مهر ۱۳۹۸ ۱۳:۱۲
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5