عشق مولا را بکن پنهان درون سینه ات
لب فرو بند تا نگیرد ، خصم راه کینه ات
عشق مولا را بکن پنهان درون خانه ات
در فرو بند تا نسوزد ،آتشی کاشانه ات
عشق مولا که سبب ساز تمام فخرهاست
صد دریغ ،دراین دیار حبس و شلاق و بلاست
آه ، ای آنان که از عشق علی بیچاره اید
بر جگر صد داغ بنهاده ، وتن صد پاره اید
گوشه ی عزلت همان سلول وحشت های بند
مقصدت روشن ، به ریش این کج اندیشان بخند
در خیال خامشان در شیشه کردند شعله را
کی رسد درک از شرار آتشینش سفله را
آنکه همچو جغد پیری سایه افکنده به دهر
خون مردم می مکد در جام مردم کرده زهر
آنکه چون ابلیس دم از عشق هر جا می زند
آتشی افکنده و از خشم هیها می زند
یک تبر در دست و قرآنی به دست دیگرش
نیزه ها بالا و قرآن ها نشسته بر سرش
درد عشق تو زند خنجر به قلب جاهلان
آه مولا عاقبت ، گیرد همه این غافلان
تو اگر در بند تنهایی، جهانی پشت توست
مدتی بر مسند و قدرت ولی ، در مشت توست
عشق مولا، مهر رسوایی زند بر رویشان
تیزی شمشیر بر می گردد آخر سویشان
تو بمان در بند آسوده خیال ، که دشمنان
تا تو هستی هرگز آسایش ندارند یک زمان
ترس او عشق تو و این واقعیت دشمنش
یا علی گفتن به هر بار، ضربه ای بر گردنش
حکمرانی می کند با جهل مردم سال ها
ای بسا اندوخته از فقر مردم ، مال ها
گر ترا باور کنند مردم ، بلرزد قدرتش
بال و پر ریزد فرو می افتد از هر شوکتش
لب فرو بند ای برادر، صحبت از جاه و زر است
گرگ ها اطراف وچوپانی که از جنس خر است
زیبا بود