سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        « موهایِ پریشان »

        شعری از

        عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        از دفتر نرگس نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۸ ۰۴:۱۰ شماره ثبت ۷۴۳۸۰
          بازدید : ۵۵۰   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        شعر اول :
         
         
         بگو از من چه میخواهی در این شبهایِ بیداری ؟
        زدی بر سازِ تنهایی و یا بر سیمِ گمراهی؟
         
        در آن شهری که یادم نیست و یا اصلا نمیدانم
        ولی بُردی زِ چشمانت دلِ من را به آسانی
         
        شبی را خواب میدیدم شبِ کوچِ شقایقها
        تو بودی ماهِ رخشانم میانِ فصلِ یغمایی
         
        تو موجِ خفته یِ ساحل٬ شبِ آرامِ اندیشه
        نمیدانم چه اَت نامم تو ای آغازِ شیدایی
         
        بیا یکبارِ دیگر ما - زِ نو فردایِ هم باشیم
        بیا از جنسِ سازی که زدی بر سیمِ آوایی
         
        دوباره میشوم رسوا و با جان خواهَمَت امشب
        نمی آیی به دیدارم - خدایِ شهرِ رویایی؟
         
        تو در آن شعرِ « زیبا » و در آن آزادیِ پیدا
        خبر دادی و گفتی که: دَرِ این باغ بگشایی
         
        کجایی لاله یِ زیبا؟ کجا در خود شدی پنهان؟
        بیا که قلبِ سرخِ من - شده - برفِ زمستانی‌
         
        دوباره باز هم نقطه. دوباره از سرِ خط٬ باز :
        بگو از من چه میخواهی در این شبهایِ رسوایی؟
         
         
        ----------------------------------------
         
         
        دوم :
         
         
        چندیست که فکرم همه درگیرِ شما بود
        سودایِ سَرَم سُرمه یِ سیمایِ سـَما بود
         
        سیمایِ دو چشمان و پریشانیِ موهات
        من خسته ام ای دوست٬دهاتِ تو کجا بود؟
         
         
        عیسی نصراللهی - خردادِ ۹۸
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸ ۱۷:۵۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        جسارتا قوافی؟ خندانک
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۸
        خندانک
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۸
        خندانک
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۸
        درودتان دوست شاعرم
        شعر زیبای شما را با لذت خواندم
        بی تعارف درخور توجه و ستایش است
        احسنت
        خندانک خندانک خندانک

        با آرزوی موفقیت برای شما
        خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۸
        خندانک
        سعید فلاحی
        پنجشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۸ ۱۱:۳۸
        خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        جمعه ۱۷ خرداد ۱۳۹۸ ۰۱:۱۱
        درودتان
        زیبااااااا
        خندانک خندانک خندانک
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        يکشنبه ۲ تير ۱۳۹۸ ۲۱:۳۳

        شاعر گرانمهر
        جناب نصراللهی
        هردو اثر را به زیایی آفریده ای
        کسب فیض شد
        سلام
        کبری یوسفی
        سه شنبه ۴ تير ۱۳۹۸ ۰۰:۳۳
        سلام برشما شاعر بزرگوار
        درودتان بسیار زیبااااا سروده اید
        الهی درخت دانشتون پربار امین
        درپناه خدای مهربان باشید
        خندانک خندانک خندانک


        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6