يکشنبه ۵ اسفند
گفته های کج شعری از محمد امین افشاری
از دفتر شعر نو نوع شعر
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ تير ۱۳۹۱ ۱۳:۲۳ شماره ثبت ۷۴۲۱
بازدید : ۱۰۷۳ | نظرات : ۴
|
دفاتر شعر محمد امین افشاری
آخرین اشعار ناب محمد امین افشاری
|
من نمیدانم که چرا
هیچ کسی در پی مردی نیست
که گم شد در این شهر بزرگ
من نمیدانم که چرا مردها زن هستند
و زنی نیست شاکی که چرا نامردی
من نمیدانم که چرا در کوله عاشق تیشه ای هست هنوز
ولی کوهی نیست در میان مردم
من نمیدانم که چرا هیچ کسی آدم نیست
و چرا آدمیت تنهاست
در هوایی که دود سیگار همدم مردان شده است
زنی را دیدم بیماری برهنگی گرفته بود
و همه همهمه های ذهنش از کمر پایین بود
من نمیدانم که چرا مردم پنجره ها را بستند
وهمه کوزه دل بشکستند
سخنی صاف به آنها گفتم
گوششان کج شده بود
سخنانم را کج فهمیدند
من به آنها گفتم
سفره ای در خانه تنهایی هست
روی میز سحرش کاسه ای وژدان هست
و به آنها گفتم که در شهر شلوغ
بتون برتر نیست از آجر
آجر بوی تراوت دارد
در کنار باغچه دل بودم
خاک دل برداشتم
و به آنها گفتم این دل وطن است
آنها در گوش هم میگفتند
ترکیب جدیدی دارد شاید
آجر خانه او
(امین آرت)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.