خانه ی رود
رود در مفهوم تاریخی خویش در میان کوه وصحرا می دوید
در میان دشتها ره می سپرد ناز اب چشمه ها را میکشید .
این صبور دلنشین دلپذیر گر بخیزد ابری و باران شود
سر به هرکوی ودیاری میزند تا به کام تشنه کامان جان شود
شهرها با دست او شهری کنند جنگل و بیشه از او نام اورند
ماهیان پیغام او را تا ابد رو به سوی کوی دریا میبرند
گاه با اوای شور انگیز خویش می دود تا تشنه کامان با شتاب
میرسد گاهی به شهری دور دست تابگرداند به ابش اسیاب
با نگاهش گل گل افشانی کند اب مینوشد ز دامانش درخت
می رساند گاه خود را تا کویر این رفیق روزهای تلخ وسخت
وین قشنگ رنگ رنگ مارگون میکند چون کاروان عشق کوچ
سر به هر شهر ودیاری می زند تا بیابد (جای خالی سلوچ*
از من منشور ساز زندگی بر تو ای رود زمین پرور دورود
بس تمدنها که با تو خوانده اند برلبت بربط زنان ساز وسرود
گه شوی پلوار و با ان خرمی میدهی نیلو فر خوش نوش را
گه چو کارون شگرف پر ز راز میکنی بر پا نماد شوش را
بی وجودت شهرها جان میدهند از هجوم خشکسالی تشنگی
ادمی با نا سپاسی دیده است خشم شوم خشکسالی تشنگی
دامنت سرشار مهر ومادریست با نگاهی ابرگون پر میشوی
گاه تا اوج تقدس می روی میشوی سیحون و یا کر میشوی
چون ارس چون ساحل زاینده رود میگذشت از رود کارون کاروان
کرخه کرخه دیده هستی اشک رود تا رود جیح.ن به جیحون کاروان
ای سفیر مهر واب و روشنی زندگانی میبری فرسنگها
ادمی بر ساحلت با چنگ و رود مینوازد تا ابد اهنگها
چون لب کارون سلامت میکنم ای بزرگ اشنا اروند رود
خون یارانم در ابت خوانده اند نام ایران رازدل با شورو عود
مادرم میگفت میبیند هنوز زخمهای پیکرش را چشم رود
ادمی با ناسپاسی دیده است خشم دریا خشم جنگل خشم رود
در طبیعت هر قشنگ وخوب وزشت بهر خود دارد یکی کاشانه ای
پس تو هم ای رود ناب دلنشین در مسیل خویش صاحب خانه ای
در مسیر خانه های دیگران خانه سازی هست مانند سراب
خانه ی رودی اگر ویران کنی خانه ات را میکند یک شب خراب
شعری از جناب دکتر جابر حیدری فرد / سروش که در بستر بیماری و در فروردین 98 برای رود سرودند و در نسیم زاگرسیان وصبا منتشر شد .
بسیار زیبا و دوست محیط زیست بود