يکشنبه ۲ دی
باورم نداشتی شعری از توراندخت تفنگچی (سکوت)
از دفتر بی تو نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۳ تير ۱۳۹۱ ۲۳:۲۲ شماره ثبت ۷۳۲۴
بازدید : ۹۸۴ | نظرات : ۹
|
دفاتر شعر توراندخت تفنگچی (سکوت)
آخرین اشعار ناب توراندخت تفنگچی (سکوت)
|
به نام خدا
چرا اون باور نداره
دل من یه بی قراره
شدم غمگین و شکسته
کجاست که دردم بفهمه
چرا توی بازی دنیا
شدم من اسیر و گسسته...
چرا رفت و هرگز نفهمید
یکی اینجا چشماش به راهه
چرا درد و غمهای عالم
بجز این دلم جا نداره
خدایا شکستم
خدایا بریدم
خدایا دل از این زمونت کشیدم
خدایا اسیرم
خدایا بریدم
دارم تو غربت میمیرم
چرا ادعا کرد,
چرا دل رو سوزوند
چرا پای حرفی که میزد, نمیموند
ببین دل شکستم
توی غم نشستم
چرا قلب اون نیومد به دستم
چرا شادی و شور
چرا شعر بودن
واسه من معنا نداره
گناهم چی بوده؟
بگو ای خدا جون
شدم اسیر دست زمونه
چرا هیچکس حتی یه لحظه
نگفت خوب میشه برگ هرزه
دارم کم کم و آروم میفهمم
علاقم به اون اشتباهی که محضه
خدایا خیس چشم من
خدایا خشک شد اشک من
دیگه اشکی نمونده که
بریزه رو گونه های من
شب دلتنگی واسه من
پر از درد و پر از غمهاست
دیگه گریم نمیگیره
دل من آخ چه قدر تنهاست
بیا آرامشم از توست
تو دستات آرزوهامه
بیا با من بمون تا که
باورم شه دنیا باهامه...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.