يکشنبه ۲ دی
اون سر سپرده میخواست, من دلسپرده بودم شعری از توراندخت تفنگچی (سکوت)
از دفتر بی تو نوع شعر
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۸ تير ۱۳۹۱ ۰۰:۳۱ شماره ثبت ۷۳۵۵
بازدید : ۸۲۱ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر توراندخت تفنگچی (سکوت)
آخرین اشعار ناب توراندخت تفنگچی (سکوت)
|
مجنون واسش یه برده
لیلی شده برنده
اون مجنون هم نمیخواست
دیوونه تر بسش بود؟
تموم عمرو باختم
راضی به مردنم بود
لبخند میزد زورکی
اون مٌردنم بسش بود؟
حرفهای عاشقونش
نگاه بی بهونش
فقط منو نمیخواست
یه عالمه بسش بود؟
سبد سبد ستاره
رو دامنش میذاشتم
کافی نبوده مهرم
یه آسمون بسش بود؟
بارون شدم،چکیدم
رو گونه هاشو شستم
اونی نشد که میخواست
یه کهکشون بسش بود؟
بلبل شدم برا گل
عاشق دلسپرده
خسته که شد پریدم
یه دنیا طیر بسش بود؟
اون شده بود مثل شمع
منم شدم پروانه
من واسه اون چه سوختم
یه دنیا پر بسش بود؟
آخ که چه سخته اما
اما شده حقیقت
من عاشق حقیقیش
یه آسمون برش بود
هیچ وقت ندید که هستم
برای بودن اون
غرورم رو شکستم
اما نبوده قسمت
دیگه نمونده حرفی
آخر قصه اینه
این همه عشق کمش بود...؟
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.