سرگردون
آیینهها دلتنگ چشماتن
گلدونا از کویر پر میشن
این خونه بی تو مثل انباره
افکار من تو ذهن آتیشن
با تو همین خونه یه دنیا بود
میشد که زندگی رو باور کرد
میشد تمام خستگیهارو
با زل زدن تو چشم تو در کرد
خونه که هیچی شهر کوچیکه
حالا که خاطرت فقط اینجاست
بدون تو خون تو رگام یخ کرد
با این که تو دلم آتیش برپاست
پوستت از اطلس
چشم تو برمودا
پیش تو حال من
واقعا خوش بودا
لحظه ها خابیدن
خیلی دوره فردا
یه شب خاموشم
در طلسم یلدا
دنیام ابریو چشام خیسه
بغضه که تو گلوم میماسه
دوباره بیرون میرم از خونه
پیاده رو پاهامو میشناسه
بی اعتنا به هرچی تو شهره
میرم و عابرا همه ماتن
با این که یادت توی قلبم هست
سنگفرشها دلتنگ کفشاتن
با هر قدم خاطره رد میشه
از پیش چشمم ، پشت ویترینها
کاش در معجزه به روم واشه
ببینمت اونور ماشینها
پوستت از اطلس
چشم تو برمودا
پیش تو حال من
واقعا خوش بودا
لحظه ها خابیدن
خیلی دوره فردا
یه شب خاموشم
در طلسم یلدا
ترانه زیبایی است