دوشنبه ۲۸ آبان
قهوه ی سرد شعری از سمیرا_خوشرو
از دفتر عاشقانه های شبنم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ۲۲:۳۸ شماره ثبت ۷۲۷۵۰
بازدید : ۴۷۰ | نظرات : ۲۹
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
در نبودَش همه شب تا به سحر بیداری!
دست و پا یخ زده... ، امّا به دلَت تبداری!
بغض کردی و به اطراف خودت خیره شدی
و به دنیای پر از عشق و وفا شک داری
شانه ای نیست که آرام کند قلبت را
تکیه دادی به لَبِ طاقچه ی دیواری!
گوشه ی چشم چپَت ردِّ کبودی پیداست
لای انگشت وسط سوخته با سیگاری!
قهوه ات سرد شد و از دهن افتاد ولی
سر کشیدی، که شود مرهَمِ زخمی کاری!
قصد داری که بسازی دل خود را از نو...
باید از زیر بنا خوب کُنی معماری
#سمیرا_خوشرو_شبنم
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد گرامی،سپاسگزارم🌹🌹🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان سپاسگزارم از توجه و عنایت شما بزرگوار🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸🙏🙏🙏 | |
|
درود،سپاس مهربانوی من🌹🌹🌸🌸🌸💕💕💕💕💕🙏🙏 | |
|
درودتان،عالی بود ،سپاسگزارم از توجه شما شاعر بزرگمهر،برقرار باشید🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸🌷🌷🌷👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود استاد گرامی،سپاسگزارم🌹🌹🌹🌸🌸🌸🙏🙏 | |
|
درودتان گرامی،سپاس بیکران🌹🌹🌸🌸🌸🙏🙏🙏 | |
|
دروودها،سپاسگزارم از توجه شما گرامی،لطفتان مستدام🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸🌸🙏🙏🙏🙏 | |
|
درود،سپاس فراوان بزرگوار🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸🙏🙏🙏 | |
|
درود برشما،سپا س گرامی🌹🌹🌸🌸🌸🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و غمگین بود