دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر مرصاد رسولی(آسف)
آخرین اشعار ناب مرصاد رسولی(آسف)
|
ماه من گر تو به دادم نرسی میشکنم
وای اگر دل بسپاری به کسی میشکنم
زندگی نیست که این،درد سراسر خُوشی ام
عاقبت با غم این عشق مرا می کُشی ام
آن که افتاده ز چشمان تو بس دور منم
در شب چشم تو آن کوکب مستور منم
بی تو هر لحظه ببین طعمهء تشویش شدم
محو زیبایی تو بی خبر از خویش شدم
بی تو دنیای من اینگونه پر آشوب نبود
دلخوشی بود ولی حال دلم خوب نبود
شود آیا نظری بر دل تنها بکنی؟
لحظه ای سوختنم را تو تماشا بکنی
شهر بی تو شده زندان منِ خانه خراب
دل خوشی ام شده دیدار تو در عالم خواب
من و هر کوچهء این شهر بسی همدردیم
همه شب پرسه زنان در پی تو میگردیم
تو چه کردی که دلم غرق تمنای تو شد
دل هرجایی من مست تماشای تو شد
مثل یک مرده ام انگار که بر پا شده است
وای بر عاشق دلداده که تنها شده است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا بود