تو خیالت راحت , می روم از قلبت.. میشوم تنها ترین ستاره در "شب هایت"...
میگیرم جانم از جانت که سنگ است , مرا از تو در به دری سهم است
مات و مبهوت رفتنم می شوی , عاشقانه های وجودت را آشفته تر می کنی.
کاشک هرگز نبود طلوعت در وجودم , آنوقت بی تو روشن نبود زندگی ام در سایه ها
دگر در تنهایی ام نیا به دیدارم که من گم گشته ام از خودم و سخت دل آزرده از تو ام
خزان شد زندگی ام گرچه من به تو نرسیدم هرگز , اما رسید سیل زردی خزان به خانه سبز بهارم
ندامت و حماقت شد سقف زندگیم, من گفتم که سخت پریشانم.. شاپرک ها شاهد بوده ان..
فقط می نگرم به دیوار تنهایی ها و می بینم جدایی های سخت بینمان را..
تورا دوست دارم و چیزی ندارم , نشسته ام و خالی ترم از هرگاه خودمم
دیگر فقط برایت خواهم نوشت از ابهام لحظه ها از حدیث تلخ بغض ها
از پری زاده ای که با همه افسونگری هایش افسرده است
می نویسم که درد های من جامه نیستند که در بیاورم رهایش کنم
در وجود من تو تنها ماندیی هستی که تا به ابد به خاطره ات قناعت می کنم
نشده است برای تو که بچسبد به دلت دلتنگی ها , نکند رهایت اسیرت کند
از خا به خاک از خاکستر به خاکستر بدترت کند.
نمیدانم چرا واژه هایم خیس شده اند باز اسیر رویاها شده اند درگیر خاطرهایت..
باز دراسارت عشق تو تنها مانده اند..
#جلال_ژاله
اسارت عشق