سه گلشنی اجتماعی به نام حرف هایی بلند
شعر، زیباترین تریبون است؛ حرف هایی بلند می طلبد/
تا تَسَلّا و مرهمی بشود، شاعری دردمند می طلبد//
مشکلاتِ زیادِ ما کم نیست. شاعر از زلف یار می گوید/
بچه های طلاق، بد یُمن اند؛ شعرِ بوس و کنار می گوید/
پدری، مدتی ست بی کار است؛ تلخ گفتار شد؛ گرفتار است/
همسرش باردار و بیمار است؛ از غمِ انتظار می گوید/
دست های لطیفِ بیوه زنی مثل دستانِ پیرمردان شد/
چشمِ پاکِ همیشه پُر شرمش، از غمی بُردبار می گوید/
چار راهِ رفاه، پشت چراغ، دختران، گل حراج کردند و /
گلِ بی عطرِ کاغذی، چیزی، از بدِ روزگار می گوید/
فاصله بین ملت و دولت، راهِ این جلگه است تا قله/
شاعرِ بی غمِ تغزّلباز، باز وصف بهار می گوید/
شاعران در شبِ ملایمِ شعر فقط از شوق و آرزو گفتند/
عده ای از دو چشم دلبرشان، جمعی از حلقه های مو گفتند/
باز هم دخترانِ گل در دست .... باز هم مردمانِ پایین دست ... ./
باز هم شاعران در این بُن بست، غزل از مهرِ ماهرو گفتند . //
درود بر شما
عالی بود
برقرار باشید