دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر حجت اله یعقوبی(سکوت)
آخرین اشعار ناب حجت اله یعقوبی(سکوت)
|
1.
ای یگانه
یک جان، نه!
صد جان به قربانِت
بوته زارانِ سکوت
میهمانِ نگاهِ مهربارت،
-سیراب
سبز
سبزِ تجلّی-
در کوهسار دستانت
آرمیده است...
و من
با زنجیره ی آواز پرندگان و رقص پروانگان
رویاهایم را می بافم
اگر صدای خشکِ این کلاغ
از فرازِ سرم دور شود،
دور!...
2.
می خواهم آشپزی کنم!
ببینم، چه دارم؟:
واژگانی
از جنس سبزینه و نور،
کاسه ای احساس
از جنسِ بلور،
و دمِ عشق
که اندیشه ی سوزانم را
شعله ور می سازد!
حال، کمی حوصله می خواهد
تا اندوهی
-لاجرعه-
سربکشد
روزِ خوشم را!
3.
آرام باش!
می خواهم پسرم را بیاموزانم
چگونه سنگ ، در قلاب بگذارد
نشانه بگیرد
و بیندازد!...
گفتم هیس!
می خواهم صدای شکستن را، بشنوم!
برخیز، پسرم!
آماده شو!
و تو ای خدای
قربانی بفرست
تا عیدمان باشد!
4.
دیگر نه گرگ می خوردمان
نه دزد می بردمان،
که امانت خدا را بدیشان واگذاشته
و سکوت پیشه کرده ایم
تا چندی در امان باشیم
در عزلت واره ی خویش
بی آنکه سرِ بریده ی شرافت را
دلی، نگران
نگاهی، خشمگین
و اشکی، چکیده باشد!
بی آنکه چشمی
فوّاره ی خون را
دیده باشد
بی آنکه گوشی
شکستنِ بغضِ هر روزه ی آن گلو را
شنیده باشد
و من
در میان اینهمه بیداد
تنها، نشسته ام
چونان سنگ پاره ای
به خاک افتاده را
و بوسه ی خونینی را انتظار می کشم،
و فریادِ آخرین
در پرتابی ...
دیرگاهی ست!!!
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.