سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 5 ارديبهشت 1403
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
16 شوال 1445
    Wednesday 24 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      چهارشنبه ۵ ارديبهشت

      این شعر نیست

      شعری از

      حجت اله یعقوبی(سکوت)

      از دفتر هدیه ی سکوت نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۴ ۱۷:۰۶ شماره ثبت ۳۷۹۷۵
        بازدید : ۶۴۳   |    نظرات : ۲۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر حجت اله یعقوبی(سکوت)

      ...چشم که می گشایم
      برای "اهل و عیال" ،
      با آرزوی بامدادی نیکو ، در دل
      به زبان ،
      "صبح به خیر"  
      می گویم
       
      به جای چاشت،
      "صبحانه میل" می نمایم
       نشسته بر تخت
      روی ایوان رو به باغ...!
      *
      سر درِ آموزشگاه  روبرو
      که روزگاری...
       از آنِ دهخدا بود
      دیرگاهی ست نام "مدرسه ی علّامه" را
      " یَدَک " می کشد
       
      آنجا
      از بچّه هامان  "اِسم"  نویسی
      یا  "ثَبتِ"  نام
      به  "عمل"  آورده اند
      و ما باید
      در  " جلسات اولیا و مرّبیان ،
      حضور"
       به هم رسانیم
      تا  شالوده و پیش نویسِ نگاره ای
      دمی ،
      جایی،
      به کمانکِ ابرویی
      "پرانتز"
      باز و بسته
      نکناد!...
       
      پس، دلبندم!
      دو دو تا
      هر چند تا می شود که ایشان گویند
      و هیچ چیز
      با هیچ چیزِ دیگر
      برابر نیست!
      *
      با اینهمه پیشینه
      از پیشینیان
      که  "مُدَرّس"  بودند  
      و اکنون
      " مُعَلِمان و دبیران و رسولان"هم نه!،
      نشانگان خدایند...!،
       
      نه  " کلامی " آموخته
      و نه  " تدبیری "
      در آستین  گشاد و گشوده
      یافته ایم
      جز "امّا" و اگرها
      و " خط " و نشان  کشیدن ها
      *
      باز هم خوب است
      کودکانمان  
      نوشتار را
      از روی  "کتاب"  می خوانند
      نه " الواحِ ارواحِ " سرگردان
       
      چه،...
       و اگرچند
       همه چیز 
      به نام خداوند بخشنده ی مهربان
      آغاز می شود،
      پس از آن 
      فریاد نیاز و پیش نیاز
      "جمعه "  به   "مکتب"   آورد  
      "طفلِ"  گریز پای را
      که تا "مدرک"  نگیرد ،
      بیل هم
      دستش نمی دهند
      چه رسد به زنبیل
      *
      بنده ، که کارگرمندم
      سر و کارم
      با گروه و سازمانی، نه!،
      با "اداره" است
      آنجا
      اگر تنی هست
      یک تن است
      که همه ی "امور را رتق و فتق " می نماید،
       و ما را
      گاوهایی
      یوغِ بردگی بر گردن
      در گردش دندان های آسیایش ، " حتا "
      " حساب "
      نمی کند
       
      و در سررسید ماهانه
      "صدقه "  سری
      نان می خوریم
      آن هم
      به نرخ روز!...
      *
      راست یا دروغ
       دیشب
      به دلم برات شد
      که روزی...
      به جای دست نوشته های بی سر و تهِ  " تکراری"
      "رساله ای"  خواهم نگاشت
      "خطاب " 
      به  "جناب رییس "
      با " عنوانِ "
       "انتخابِ بینِ جبر و اختیار! "
      برابر پانوشت
      یا
      به "شرح ذیل":
       
      ( و " امّا بعد "...
      "سلامُ عَلَیکُم و رحمت الله!"
       
      " الطافِ اِلهیِ "  شما
      زین پس
       "شامل حالِ"  ما
      مباد!،
      به جای دستمزد و پاداش هم
      به ما
      "حقوق و مزایا"
      ندهید،
      که  "حَقّ "
      این نیست!،
      و ما را ، به آن
      نیاز!...
       
       
      سپاسمندی  
      کهنه  تن پوشی نارساست،
      زمان و  زبان را
       
      " تشکّر و اعتذار حقیر "  را
      تا  " اَبَدُ الآباد "
      بپذیرید!
       
      "امضا"
      از "ما قبلِ تاریخِ سکوت"!...)
      *
      پس  به "منزل"  برمی گردم  
      تا بی "خیالِ هر وبال " 
      دست از کار و بار ... کشیده
      "غرق"  نگاه های  "عاشقانه"
      - و به" شُکرانه ی حُرّیّت "-
      " شعری"  بسرایم ،
      بر وزن " فَعَلُن مُفتَعَلُن ، یا... تَنَنا ها یا هو ..."
      آنگاه
      با زهر بدرودی تلخ
      به همسرم
      " تقدیم "
      مست و
      رفته از دست
      آخرین " شمع " را ، خاموش
      و
      [سر به دامانش
       بگذارم و
      در خواب روم]*
      *
      فردا
      در روزنامه ها
      برای "مثال" زدن
      دیگر
      نه از بیگاری و بیکاری
      " خبری " خواهد بود
      نه از بُرد و بُردارِ " یمانی یِ غارت " شده
      نشانی...!
       
      درود بزرگوارانم، و شرمنده که پس از انتشار آخرین دلنوشته ام در سایت به ماموریتی خارج از دسترس تکنولوژی فرستاده شدم.
      پوزش و سپاسم را بپذیرید
      ۹
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0