سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        دخترکی چسم گریان

        شعری از

        قاسم پیرنظر سلیم

        از دفتر سری به هم زنیم نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۵ آذر ۱۳۹۷ ۱۵:۵۴ شماره ثبت ۶۹۲۵۷
          بازدید : ۳۴۶   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه


        دُختركی چشم گريان
         
        بديدم دُختری با چشم گريان
        كنار تك درختی درخيابان
         
        دم از زخم عمیق كينه ميزد
        گهی برسرگهی برسینه ميزد
         
        همانند اَبرابر بهاران
        بدامان می چكيد اشكش چوباران
         
        ملامت می نمود احساس خود را
        حكايت می نمودش آنچه بود را
         
        به مِيرآسمان اينگونه ميگفت
        خُداوندا. چرا بختم چنين خُفت
         
        چرا دادی بمن  حّس هوس را
        كه دربرپرورم هرخاروخس را ؟
         
        شوم رّقاص بزم مُنكرانت
        چنین افُتم ز چشم شاركرانت
         
        کنون اندر خیابانهای شهرم
        اسیر ودربدر مُشتاق زهرم
         
        ندارم سر پناهی ، بی پناهم
        سرا پا دردم وغرق گناهم
         
        كدامين نهر مي شويد تنم را
        زُدايت لك ننگ دامنم را
         
        وزان پس با صدائی سُست ولرزان
        فراميخواند اَجل را گيردش جان
         
        جلو رفتم كمی  آرام آرام
        جدا گردانمش از جبر ابهام
         
        ز وی پُرسيدم از شهرو ديارش
        دليل ديده های اشكبارش
         
        نگاهم كرد وگفت  ؛ آواره ام من
        شرف گُم كرده ای بيچاره ام من
         
        مُكرّر خواندمش اهل كُجائی
        چرا بیگانه با لطف خدائی
         
        كشيد از نای جانش آه سردی
        و ناليد ازهوای نفس، مردری
         
        پس از اِمحای اشكش گفت آرام
        سِيه روزی نصيبم كرد ايّام
         
        نريمان زاده ای غفلت نشینم 
        نگـون بختی ز اشراف  زمینم
         
        يكی از روزهـا در نوجوانی
        سپُردم دل بر آن شيئی كه دانی ؟
         
        چو طائرهای مست و لانه برباد
        گرفتار آمدم در دام  صـّاد
         
        ز كار خويشتن خُرسند خُرسند
        شرف دادم  زكف برارزشی چند
         
        شبَی دركنج باغی سرد وخاموش
        ز مستی  آبرويم شد فراموش
         
        بسان ديوانگان با سـرفرازی
        فتادم  با گنهکاران به  بازی 
         
        نداستم  كه آنشب با كه بودم
        كجا بودم و يا بهر چه بودم
         
        در آن خلوتگه تـار و كزائی
        شدم پاتیل ومست از مُل ستائی
         
        ز كارم خانوادم گشت آگه
        جُدا افتادم از كاشانه ناگه
         
        وزان پس هـركجا رفتم جفابود
        دغلبازان مرا درد آشنا بود
         
        هر آنكس مُطلع ميشُد غريبم
        می آمد پی ؛  دهد جوری فريبم
         
        چنان هرجائيانی خانه بردوش
        دمادم باخسی گشتم هم آغوش
         
        که بوی گند بسترهای سمّی
        فِكنده ريشه درجانم ( اچ ؛ آی ؛ وی) 
         
        و این  زخمی كه بگرفته امانم
        دمادم ميزند آتش بجانم
         
        چو بينی عُمرنيكو رفت برباد
        « خودم كردم كه لعنت برخودم باد»
         
        پیرنظر" سليم " 6 /3/83
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۲۲:۳۴
        درود بزرگوار
        غمگین و زیباست
        مبین مشکلات جامعه خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۰۹:۵۸
        سلام ودرودهااااا بر شما بزرگوار
        احسنت بسیار زیبا سروده اید
        ولی غبار غم گرفته بود
        درودتان
        پر محتوا خدا قوت
        در پناه حق
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۱۴:۳۹
        درود ها استادارجمند. بسیار زیباست . مستفید شدم و محظوظ خندانک خندانک خندانک خندانک
         موسی عباسی مقدم
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۱۵:۲۹
        درود بزرگوار بسیار زیبا ودرد اجتماع امروز بود خندانک خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۱۹:۰۰
        بسیار زیبا و بسیار عالی
        درود بر شما
        خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۲۱:۱۱
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        سه شنبه ۶ آذر ۱۳۹۷ ۲۲:۵۰
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        صحبت  پارکی ( صُبی )
        چهارشنبه ۷ آذر ۱۳۹۷ ۰۳:۱۰

        شاعر گرانمهر
        حضرت پیر نظر
        اثری ژرف
        واقعیتی عریان
        دردی دامنگیر
        اضطرابی کشنده
        و...
        همه را در قالب اثری در خور تامل متاثر از آچه عیان است و غیر قابل کتمان که با تاسف به علت فقری مضاعف دامان عده ی کثیری را آلوده ساخته .
        مثنوی درد بود و جانکاه که استادانه با دانش اجتماعی و روانشناسانه به آفرینش آن همت گمارده شده...
        متشکرم
        غمین شدم
        اما
        کسب فیض هم شد
        متشکرم
        سلام
        /
        در آن خلوتگه تـار و كذائی
        شدم پاتیل ومست از مُل ستائی
        ز كارم خانوادم گشت آگه
        جُدا افتادم از كاشانه ناگه
        عالی
        .
        مجید شیاسی  مجید
        پنجشنبه ۸ آذر ۱۳۹۷ ۲۱:۴۸
        سلام درود برشما بسیار زیبا
        قاسم پیرنظر   سلیم
        قاسم پیرنظر سلیم
        دوشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۱۵
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2