يکشنبه ۴ آذر
نگاه رنگ رنگ شعری از محمدرضا کوزه گر کالجی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۷ ۰۷:۱۶ شماره ثبت ۶۸۷۰۲
بازدید : ۳۴۹ | نظرات : ۱۹
|
دفاتر شعر محمدرضا کوزه گر کالجی
آخرین اشعار ناب محمدرضا کوزه گر کالجی
|
نگاه رنگ رنگ
تا که بر صورت نقاب افکنده ای
عشق را در اضطراب افکنده ای
کرده ای بر پا بساط فتنه را
فتنه ها در شیخ وشاب افکنده ای
ای که دل را در مسیر آرزو
در مسیر التهاب افکنده ای
اشک چشمان قلم سرریز شد
بس که دل را در عذاب افکنده ای
عرصه شد ازتنگ چشمی تنگ تنگ
ای که مارا در سراب افکنده ای
تا که پوشیدی رخ چون ماه را
خون به قلب آفتاب افکنده ای
با نگاه رنگ رنگت خلق را
در سوالی بی جواب افکنده ای
پرده از صورت فکن برخیز و بین
لحظه ها را در حجاب افکنده ای
کفتر بام نگاه عشق را
از چه در چنگ غراب افکنده ای ؟
محمدرضا کوزه گر کالجی
تیر ماه 1391
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام جناب استاد استکی از لطف و عنایت شما تشکر می کنم. با سپاس | |
|
سلام تشکر از لطف و عنایت شما موفق و موید باشید. | |
|
سلام برادر شاعرم تشکر از شما موفق باشید. | |
|
سلام برادر طهماسبی بزرگوار تشکر از شما | |
|
سلام خانم خزاعی تشکر از شما | |
|
سلام تشکر از لطف حضرتعالی سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درخواست نقد نمودید، برخی از ویژگیها و آرایههای ادبی شعرتان را به اجمال، برای مشتاقان به آموزش، بازمینمایم و تفصیل آن را به دیگر دوستان ادیب وامیگذارم.
_وزن شعرتان روان و دلنشین است.
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
_قافیه و ردیف به خوبی رعایت شدهاست.
_زبان شعر یکدست و سلیس است.
_تصویرسازی شعر خوب است.
_قبل از این که درخصوص بیتهای دوم و سوم شعرتان اعمال نظر کنم، مطلبی را در پرانتز میآورم:
(جزو اول از مصراع اول هر بیتی را صدر و جزو آخر آن را ضرب و جزو اول از مصراع دوم هر بیتی را ابتدا و جزو آخر آن را که آخرین جزو بیت است، عجز میگویند. مابین آنها را حشو مینامند. تکرار واژهای که در صدر آمده در قسمت عجز، آرایهی ردالعجز علی الصدر میسازد.)
_ در بیت دوم شعر شما، آمدن واژهی «فتنه»، در انتهای مصراع اول و ابتدای مصراع دوم، دارای آرایهی تکرار است و زیباییِ سخن را آفریده است که این ظرافت ادبی در بیت سوم نیز با واژهی «مسیر»، تکرار شدهاست.
_شیخ و شاب: واجآرایی (تکرار واج«ش») و نیز آرایهی تضاد. (پیر و جوان)
_اشکِ چشمانِ قلم: استعاره از تراوش قلم.
_چشمانِ قلم: اضافهی استعاری؛ استعارهی مکنیه و تشخیص.
_تنگچشمی: کنایه از کوتاه نظری.
_رخ چون ماه: تشبیه.
_خون به قلب آفتاب افکندن: برداشتم این است که: کنایه از گرفتار سختی کردن، باشد.
_قلب آفتاب: اضافهی استعاری؛ استعارهی مکنیه و تشخیص.
خون و قلب: مراعات نظیر.
_نگاهِ رنگ رنگ: واجآرایی؛ تکرار واج «گ».
_نگاه عشق: اضافهی استعاری؛ استعارهی مکنیه و تشخیص.
_کفتر=کبوتر و بام: مراعات نظیر
کفتر و غراب: مراعات نظیر
همواره در اوج باشید!