يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر علی اصغر رضایی مقدم(کاروان )
آخرین اشعار ناب علی اصغر رضایی مقدم(کاروان )
|
آب و برق و گاز ما مجانی است
عصر ما،عصر خوش ارزانی است
بهره ی بانکی دگر،در کار نیست
هیچ دزدی بر سر دیوار نیست
کو گدا؟کو فقر؟کو دست نیاز؟
کو دگر ،یک سفره،بی نان و پیاز
عصر دارا و گدا دیگر گذشت
عصر ظلم اغنیا دیگر گذشت
حاکم و مردم،رفیق و هم برند
هر دو در،یک سطح،یار و یاورند
شاه،بر رو و رعیت،زیر، نیست
عصر ظلم و دزدی و تزویر،نیست
داوری،دیگر شریک دزد،نیست
هیچ کاری،خوب و بد ،بی مزد،نیست
عصر آزادی و حق با مردم است
دار هر حلاج،در هر جا گم است
عصر حبس و مرگ مرغ حق، گذشت
عصر حقانیت ناحق،گذشت
دستمزد حاکمان،با ما یکی است
سفره شان،با سفره ی ماها یکی است
شیخ دائم بند غرب و شرق،نیست
بین فرزند من و او فرق،نیست
نیست،آقازاده ای صاحب مقام
نیست، اهل دزدی و شرب حرام
پول چاه نفت ما،در سفره ها
نیست، خرج عیش آقازاده ها
کل آن،در جیب اهل خانه است
پس نگو در جیب هر بیگانه است
وضع ما خوب است و غم،در کار نیست
کار ما افغان و آه و زار نیست
مردم ما جمله،صاحبخانه اند
با اجاره خانه ها،بیگانه اند
خرج درمان و عمل،مجانی است
بوعلی،غرق سلامت خوانی است
هیچ دینی،آلت مسئول،نیست
آلت جاه و مقام و پول،نیست
نیست ،دیگر هیچ شخصی،دین ستیز
نیست،روحانی ستیز،آئین ستیز
نیست بیکاری و پرکاریم،ما
روز و شب،هر دم،سر کاریم ما
چون جهنم را،بهشتی کرده اند
خالی از اکراه و زشتی کرده اند
گرچه وصف جنتی!طولانی است
کاروان،در وصف آن،زندانی است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود