این چشم ها ،کرامت و اعجاز دیگری است،پیغمبرِ رسیده ی خود را محک بزن
از مستی و جنون و هیاهویِ آخرش،بالا بیا، یکی یکی اش را الک بزن
بالا بیا و مستیِ او را بگیر و بعد ،در منتهی الیه جنونش بایست/باش
وقتی که مستِ اَعظَمَ شأنی نزول کرد؛ از شرک، لاشریکِ خدا را به شک بزن
حالا که کفرِ صد مُژه از شرک توو به تووش ، ظلمت کشیده بر هوسِ اِهدنایِ تو
الغوث و سجده تَر کُن و پیش از نمازهات، در استخاره ای به دلت هم کلک بزن
اللهُ اکبراز تب و لرزش بگیردت، وقت ِ اذان و عوعوِ سگ زیرِ پلک هاش؟!
اِحرام بسته تر شو وُ قَد قامتِ ...نبین، گاهی نگاهِ خیره ی او را سگک بزن
یا قُل أعوذُ مِنْ هَمَزاتِ خُمارِی اش؛ الغوث از سیاهِیِ او موقعِ صَلاه
وقتی نیاز می کُشَدت، یُسر ،لا حَرَج ؛ با بوسه بوسه سجده ی خود را تَرَک بزن
هَل مَن فرار؟ طی شده قربانیت کند،با این قضای آمده دیگر چه می کنی؟
مقتولِ یک گلوله ی چشمی تو وسّلام ؛ هی خون و خون و خون و... مکرّر شتک بزن
قدری لطیف تر، تو از این قصّه سربیا،تا چشم وا ...نه...اَشهَدُاَن ...پَر پَرِ کلاغ
پایان قصّه است و تو از پشتِ این کلاغ ، بالا بیا یکی، دو ،سه تا شاپرک بزن
_
«روی رقص شاپرک، زيره بارونه چشات
دله من ميلرزه واسه بوسه رو لبات
روی اسب باله دار تويي تنها تک سوار
عشقه رو يایی ِمن،
تويي عشق موندگار، تويي عشق موندگار»★
از برگ های ریخته ،تا مسجدِمحل ،این شعر از تلاقیِ باران و کوچه است
حالا گذشته ای، که تو را هم گذشته ام ،پاییز را به رد شدنِ مشترک بزن
#سارا_سلماسی
★فریدون علیخانی (با صدای معین)
۹۷/۷/۱۸
بسیارزیبابود